روزنامه هنرمند

گفتگو با مهدی فرد قادری


مشکل اصلی جشنواره فیلم کوتاه تهران نداشتن استراتژی مشخص است
مهدی فرد قادری پس از فعالیت چند ساله در عرصه سینمای کوتاه و ساخت فیلم های کوتاه هم چون تناوب، دایره های معکوس، ماجرای یک شب بارانی،… که در همه آن ها فرم و ساختار پلان_سکانس را شیوه کار خود قرار داده بود ساخت نخستین فیلم بلند سینمایی خود بر پایه همان فرم و روایت غیر خطی را آغاز کرد. فیلم سینمائی جاودانگی در فضای بسته قطار با تعداد بسیار بازیگر روایت می شود که قصه هر کوپه و آدم هایش تا جایی دنبال می شود که همه شخصیت های فیلم در انتها به هم مرتبط می شوند. جاودانگی تاکنون در جشنواره های رم ، (زاگراب) کرواسی و ویتنام به اکران درآمده که بازخوردهای بسیار خوبی از سوی مردم به واسطه نوع قصه های روایت شده در فیلم داشته است. قادری قصد دارد فیلم سینمائی دیگری با نام خفگی را که ادامه همان ساختار پلان_سکانس به شکل مدرن تر است را بار دیگر باروایتی غیرخطی جلوی دوربین ببرد. با وی که این روزها فیلم سینمائی جاودانگی را در گروه هنر و تجربه اکران دارد به گفتگو می نشینیم.
فعالیت هنری شما با ساخت فیلم های کوتاه آغاز شد و این تجربه فیلمسازی شما را به ساخت نخستین فیلم بلند سینمائی نیز سوق داد. چه عاملی شما را به ساخت جاودانگی هدایت کرد؟
اولین بار که پشت دوربین رفتم ۱۸ سال بیشتر نداشتم و مهم ترین دلیلی که به سراغ ساخت فیلم سینمائی جاودانگی رفتم تجربه ساخت فیلم های کوتاه بود. فیلم کوتاه تناوب که پلان_ سکانس یازده دقیقه ای در قطار داشت بهترین ایده برای ساخت فیلم سینمائی جاودانگی پس از ده سال بود که گسترش یافت. به نظرم هیچ فیلمسازی به شکل خوداگاه به سراغ سوژه ها نمی رود، بلکه سوژه ها با توجه به زیست و ذهنیت فیلمساز به سراغش می آیند و تا آن ها را به تصویر نکشد دغدغه ساخت او را رها نمی کند. هر انسانی رویاهای شخصی ای دارد که زندگی اش براساس همان رویاها ساخته می شود، رویای من هم سینما و فیلم هایی است که به من می آموزند و بر مردم تاثیر می گذارند. جاودانگی اولین رویای من است که به تصویر کشیده شده است
دراکثر فیلم های کوتاه شما هم چون ماجرای یک شب بارانی، تناوب و…هم از تجربه پلان_ سکانس بهره بردید. چرا از این نوع فرم و ساختار در آثارتان بهره می برید؟
بله من هفت فیلم کوتاه ساختم که از این میان تناوب در سال ۸۴، دایره های معکوس در سال۸۹ و ماجرای یک شب بارانی سال ۹۲ همگی در یک پلان ساخته شده اند و طبیعی است این علاقه در سینمای بلند ادامه داشته باشد که با جاودانگی آغاز شد. پلان سکانس به همان اندازه که سخت و پیچیده است برایم لذت بخش بوده و قطعا این فرم از دل قصه ها بیرون می آید و ساختن فیلمی که تنها بر فرم متکی باشد برایم اغنا کننده نیست، در نتیجه در جاودانگی سعی کردم فرم و محتوا را هم زمان پیش ببرم.
در فیلم سینمایی جاودانگی دغدغه بیان چه مسائلی را داشتید تا به تصویر بکشید؟
مسئله اصلی در جاودانگی سرنوشت است و این که اگر به گذشته برگردیم چه مسائلی را تغییر می دهیم؟! و آیا از راهی که در زندگی رفته ایم راضی هستیم و یا مدام در گذشته زندگی می کنیم؟! فیلم از شش قصه تشکیل شده که شخصیت های هر قصه با وجود این که سرنوشت مستقل دارند اما بر سرنوشت شخصیت های دیگر قصه تاثیر می گذارند. دغدغه شخصی ام هرگز فردیت انسان در اجتماع و مسائلی هم چون قضاوت، دروغ و یا مهاجرت نبود، بلکه ذهنیت انسان همیشه برایم جالب است، ذهنیتی که خارج از مکان و زمان حال در جریان است. در نتیجه جاودانگی بیش از آن که در زمان حال باشد در گذشته و آینده رخ می دهد.
آیا می توان گفت در جاودانگی فرم بر محتوا غالب بود؟ چون عده ای عقیده دارند این شکل فیلمسازی جنبه روشنفکری به خود می گیرد؟
تلاش کردم این اتفاق نیفتد و فرم جلوتر از محتوا حرکت نکند. وقتی برای اولین بار پلان سکانس می سازید امکان آن که به عنوان فیلمساز کمی متظاهرانه رفتار کنید و در فرم کارتان خودنمایی به نظر بیاید طبیعی است. در ساخت اولین فیلم کوتاهم نیز به فرم اهمیت می دادم و تجربه ساخت پلان_ سکانس را چندین سال داشتم ولی در ساخت فیلم جاودانگی تلاشم این بود که قصه را پیش ببرم و زمانی که مخاطب فیلم را می بیند درگیر شخصیت ها شود و فرم کار بعد از قصه جلوه کند. پلان سکانس بودن باید بعد از قصه برای مخاطب مشخص شودوگرنه ساختن فیلمی که تنها مزیت آن یک پلان بودن است جذابیتی برایم ندارد.
چقدر به غافلگیری مخاطب در انتهای داستان به سبک هیچکاکی به واسطه ایجاد موقعیتی غیر منتظره برای تماشاگر فکر می کنید؟در فیلمنامه عناصر دیگری لحاظ می شود مثل این که با کاشت هر نشانه برداشت آن را در صحنه بعد می بینیم و دوربین روی دست که هیجان را به خودی خود به مخاطب انتقال می دهد. درباره این شیوه کار توضیح دهید؟
در انتهای همه فیلم های کوتاه به اضافه جاودانگی تماشاگر غافلگیر می شود و یا حداقل تلاشم این بوده است. جاودانگی از جزییات بسیاری تشکیل شده که هر کدام در مرحله اول ممکن است ذهن تماشاگر را درگیر نکند، اما هر چه از زمان فیلم می گذرد مدام به آن نشانه ها ارجاع می دهیم تا جایی که در دو سوم پایانی فیلم دیگر قصه ای به شکل پر رنگ وجود ندارد و همه چیز بر مبنای روایت های قبلی که نشان دادیم پیش می رود. زمانی که مشغول ساخت فیلم بودم همه بازیگران و عوامل بر این عقیده بودند که تماشاگران در این مدل روایی سردرگم می شوند و یا نمی توانند بر تمام فیلم تسلط ذهنی پیدا کنند، اما من معتقدم جزییات زندگی را می سازد و هرگز به کلیت اهمیت نمی دهم، در نتیجه مبنای سرنوشت آدم های قصه های فیلم جزییات زندگی آن ها است و کلیت اهمیتی ندارد. فیلمنامه با این نگاه نوشته شده و جای آن که سعی کند به مفهوم کلی از جاودانگی بپردازد سعی می کند جاودانگی را در لحظات کوچک اما مهم زندگی پیدا کند. درباره دوربین روی دست سه زاویه برای دیدن شخصیت ها وجود دارد زمانی که دنبال شخصیت ها می افتیم و همه چیز را از زاویه آن ها می بینیم، گاهی ما جهان اطراف را فراموش می کنیم و دوربین رو به شخصیت ها عقب عقب می رود در اینجا فقط ذهنیت شخصیت اهمیت دارد و سومین زاویه در کوپه ها و رستوران ها اتفاق می افتد که ما شخصیت و جهان اطراف او را هم زمان با هم می بینیم. دکوپاژ فیلم براساس این سه زاویه است که با توجه به موقعیت و داستان فیلم تغییر می کند
همکاری با تعداد بالای بازیگران در فضای بسته نیز به لحاظ فیلمبرداری و کات نخوردن کار را سخت تر می کرد؟!
بله در فیلم جایی بازیگر را مثلا در واگن ۳ می بینیم و بعد سراغ ادامه قصه می رویم بدون آن که بازیگر بتواند رد شود آن را در واگن ۶ می بینیم در نتیجه در فضای بسته باید بازیگران جای خود را درست رعایت می کردند تا در زمان و مکان درست قرار بگیرند. حتی در اواسط فیلم بازیگران باید جاهایی گریم می شدند و گروه گریم به چند نفر تقسیم شده بودند که هرکدام در کوپه های قطار مخفی شدند که هر زمان دوربین رد می شد آن ها وقت داشتند یک دقیقه بازیگر را گریم کنند و جلوی دوربین بفرستند. به جز یک مورد فیلم که بازیگر کمی داشت همه فیلم های کوتاهم پربازیگر بوده چون از قصه های مختلف تشکیل شده بود. در جاودانگی ۲۴ شخصیت اصلی داریم که در کوپه های مختلف تقسیم شدند یعنی هر واگن یک قصه دارد و شخصیت های مکمل نیز داریم که کمک می کنند تا خرده قصه ها ما درست روایت شود. جدولی برای بازیگران داشتیم که هر کدام باید در چه کوپه و واگنی باشند. مثلا، وقتی قصه ای در واگن ۶ اتفاق می افتد بازی بازیگر از واگن ۶ شروع نمی شد و بازی اش از واگن ۳ شروع می شد و در حالی بود که واگن ۳ قصه خودش را داشت و دچار مشکل برنامه ریزی می شدند. ازجلسه چهارم باتعدادی کاغذ از آن ها خواستم تا هرکسی موقعیت خود و دوربین و زمانی که قصه اش شروع می شود را بنویسد و به کف قطار بچسباند که با تمرکز و پشتکار بازیگران هرچه جلو می رفتیم می دانستند کجا باید باشند و نیازی به کاغذها نبود و از جلسه چهارم به بعد مشکل جاگیری بازیگر نداشتیم.
ویژگی های فیلم های هنر و تجربه را در چه می دانید ؟
به نظرم چنین گروهی وقتی تشکیل می شود باید فیلم هایی را نمایش دهد که سعی می کنند به گسترش زبان سینما کمک می کند که البته به معنای مطلق کلمه حتما نمی توانند این کار را انجام دهند چون فیلم هایی که به فرم اهمیت می دهند و سعی می کنند نگاه جدیدتر داشته باشند و همین که تلاش داشتند فرم کمتر تجربه شده را استفاده کنند که به نظرم موفقیت این گونه فیلم ها است و هنر و تجربه باید این ها را نمایش دهد. شاید فیلم هایی اکران می شود که بنا بر مصلحت اندیشی به سود گروه باشد و ربطی به هنر و تجربه ندارد اما در کل وجود هنر و تجربه وشروع خوبی که آقای علم الهدی زدند کمک می کند تا نسل جوان فیلم های متفاوتی بسازد به این دلیل که فیلم ها اینجا اجازه نمایش و دیده شدن پیدا می کندو سال هاست فیلم های این چنینی در خارج به نمایش درمی آید و در ایران مخاطب داخلی نمی تواند فیلم را ببیند. شاید اگر سال ها قبل این گروه را داشتیم حتی فیلم های کیارستمی می توانست بیشتر دیده شود. به نظرم پس از فوت وی آثار او بیشتر دیده شد و به نظرم این گروه به دیده شدن آدم ها و فیلم ها در زمان خودش کمک می کند.
حضور در جشنواره رم و جشنواره فیلم تک پلان سکانس زاگرب کرواسی بگویید؟بازخوردها چگونه بود؟
دبیر جشنواره رم اطلاع داد این فیلم پذیرفته شده و خواستند فیلم را به فستیوال دیگر ندهیم و مهم بود اولین نمایش را در جشنواره رم داشته باشند. آقای اطیابی نیز پخش کننده حرفه ای کار هستند که به حضور فیلم های ایرانی در جشنواره ها کمک می کند. جشنواره رم براساس نظر مردم بنا نهاده شده و یک جایزه از نگاه تماشاگران دارد. قبل و پس از نمایش فیلم بازخوردها و استقبال از فیلم خیلی خوب بود و مخاطبان از اول تا پایان تیتراژ تشویق می کردند. بسیاری سینمای ایران را خوب می شناختند و با قصه های ایرانی در فیلم که تصور نمی کردم همذات پنداری می کردند. بعد فیلم به جشنواره کرواسی رفت که دو سال یک بار برگزار می شود و اکنون به ویتنام برای حضور فیلم در مسابقه دعوت شدم. تجربه جایزه فیلم کوتاه را در جشنواره های خارجی بسیار داشتم و منتقدین خارج از کشور بیشتر فیلم من را دوست داشتند به نسبت منتقدین داخلی و با وجود این که هیچ گاه ایران را سیاه نشان ندادم و درباره موضوعات سیاسی حرف نزدم. سعی کردیم اگر فیلمی ساخته می شود به خاطر فیلم باشد. موفقیت فیلم برایم به معنای جایزه گرفتن نیست و بیشترین موفقیت به دلیل این است که کمک می کند تا یاد بگیرم و در اثر بعدی از آن بهره ببرم.
آیا مسیر حرفه ای شما در سینما با ساخت فیلم هایی از نوع پلان سکانس ادامه می باید؟
پس از ساخت فیلم مورد محبت بسیاری از اهالی سینما قرار گرفتم. دو فیلمنامه پیشنهاد شد که نتوانستم بپذیرم چون هر فیلمسازی بهتر است مسیری را در فیلمسازیش ادامه دهد. انتخاب نمی کنم تا چه فیلمنامه ای بنویسم و یا چه مدل فیلم بسازم و به نظرم سوژه ها بستگی به شخصیت هر فیلمسازی دارد که به طرف آن برود. قطعا هر فیلمی بسازم درباره ذهنیت آدم ها خواهد بود وناخوداگاه در همه فیلمنامه ها که نوشتم مسئله زمان پر رنگ بوده و هیچ گاه فیلمنامه خطی نبوده است. علاقه به تجربه در فضای کمترکار شده در سینما را دارم و سینما برایم بازی است که اگر لذت بازی کردن وجود نداشته باشه انجام نمی دهم.
تاریخ گفتگو: آبان ۹۵

لینک کوتاه: http://mona-karimi.ir/SIGMR

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.