ماهنامه فرهنگ و سینما

گفتگو با بهروز نورانی پور

با مستند می توان به عمق فاجعه سفر کرد
بهروز نورانی پور مستند ساز جوان و مستعد کشورمان دانش آموخته سینما و عضو انجمن سینمای جوان سنندج حدود ۲۸ اثر در کارنامه خود دارد که می توان به سفیران کوچک، خدا اشتباه نمی کند، جنایت در سکوت، ملاقات به سبک ایرانی و….. اشاره کرد. مستند A157 آخرین اثر او برای نخستین بار در جشنواره سینما حقیقت به نمایش درآمد و مورد توجه بسیاری از منتقدان و مردم قرار گرفت. مستندی که روایتگر تلخی جنگ و دردناکی موقعیت انسان هاست و فروپاشی شهر دیرک محل اقامت دختران نوجوان و زندگی سه دختر به نام های روکن، هیلین، سولاف در اردوگاه محل اقامت شان را به تصویر می کشد. این فیلم توانسته فجایع داعش را به خوبی عریان کند و بی شک یکی از مستند های تاثیرگذار به شمار می آید که نمایش بین المللی آن می تواند بازتابی گسترده و تاثیرگذار از این فجایع و اثرات آن داشته باشد. نورانی پور این روزها قصد شروع ساخت یک کار مستند بلند داستانی به سبک های پیشین خود را دارد که قرار است در خارج از کشور فیلمبرداری شود. A157به عنوان یکی از ۱۱ فیلم انتخاب شده به سی و چهارمین جشنواره فیلم فجر ارائه گردیده است که به این بهانه با او به گفتگو می نشینیم تا از چگونگی و روند ساخت این مستند جویا شویم.
با نگاهی به آثار شما به نظر می رسد خودتان به سینمای مستند داستانی علاقه مند بودید. آیا انتخاب شما از ابتدا این نوع سینما بود و یا در این مسیر قرار گرفتید؟
اولین کارم سفیران کوچک که در سال ۱۳۸۱ ساختم کار داستانی بود که کم کم مدار مستند داستانی شدن در کارهایم پیچیده شد و در واقع کارها را به سمت یک فضای مستند گونه ای که هم زمان دارای روایت هم باشد بردم. همیشه دغدغه ام روایت کردن بود و برایم بسیار اهمیت داشت. روایتی که خود واقعی انسان ها در آن باشند و بتوان از همذات پنداری مخاطب استفاده کرد. زمانی که مخاطب بتواند خودش را در فضای فیلم قرار دهد و شریک شخصیت های مستند شود. هرگز فضای انتزاعی و سوررئال را در کارهایم متصور نبودم و پیش بینی نمی کردم و همیشه داستانی با سبک و سیاق خود بودن انسان ها را کار کردم
از انتخاب سوژه ملتهب داستان بگویید که چطور به ذهنتان برای ساخت رسید؟
فیلم بلندم به دلیل ساخت a157 یک سال به تعویق افتاد. در حال پیش تولید آن فیلم با یک عکاس جنگی با نام زبیر آشنا شدم. زبیر پیش از این یک عکاس ساده پرتره بود که عکس ۳ در ۴ در شهر خود چاپ می کرد، اما حالا با تغییر فضا و سبک زندگی به تبع شرایط بحرانی عکاس جنگی شده بود. او عکسی دختری ۱۰ ساله به نام هیلن را به من نشان داد و از آن عکس ماجرای a157 شکل گرفت.
پس از دیدن عکس چه چیز شما را ترغیب به ساخت مستند و پیدا کردن این سه دختر کرد؟ چگونه آنها را پیدا کردید؟
با وجود این که من پدرم را از دست دادم و می دانم که بسیار دردناک است، اما زمانی که در شرایط بحران این دیالوگ را می شنوید که دختری پدر خود را از دست داده چندان تکان نمی خورید و به هم نمی ریزید. اما او در ادامه گفت که برادرش را هم از دست داده، خواهرش و مادرش ناپدید شده و با تنها خواهرش زندگی می کند. در واقع لیست و آیتم هایی را برای من چید که بسیار وحشتناک بود و در نهایت زمانی که اعلام بارداری کرد، من بهت زده فقط لحظاتی دوست داشتم بر روی حرفش تمرکز کنم که مگر ممکن است؟! تحلیل آن لحظه سخت ترین نقطه شکل گرفتن a157 بود. دو هفته بعد به کمک زبیر بالاخره آنها را در کمپ آوارگان پیدا کردم و با آنها ارتباط گرفتم.
چطورآنها راضی به حضور در مقابل دوربین شدند و ارتباط برقرار کردن با آنها مشکل نبود؟
ما چهار بار برای فیلمبرداری رفتیم که هر بار نا موفق بودیم. من راهکار های مختلفی را امتحان کردم. حدود ۴ روز طول کشید تا این موضوع برایشان تشریح شود که این کار چه کارکردی برای آنها می تواند داشته باشد یا به طور مثال آنها از من فیلمی ۱۰ دقیقه ای ساختند که نظر من را درباره شرایط آنها جویا شوند. ماجراها و اتفاقات دردناکی که پیش می آمد و شمارش معکوس مرگباری که هر روز آفتاب طلوع می کرد و آنها را برای رسیدن به تراژدی یک گام نزدیکتر می کرد و هر روز شکل، رنگ لعاب خاص خودش را می گرفت. آنها مضطرب بودند و نمی توانستند چنین موضوعی را لمس کنند و درک موضوع برایشان بسیار طاقت فرسا بود. بنابراین حاضر به حضور جلوی دوربین نبودند و بالاخره به کمک این راهکار که صحبت آنها می تواند حرفی بزرگ باشد و راه دیگری را به تسهیل پیدا کردن مادر باز کند به ما کمک کرد. به نظرم کارهایی که یک فیلمساز تلاش می کند تا عده ای را آماده کند و جلوی لنز بیاورد تا شرایط را برایشان فراهم کند. در نهایت آنها پذیرفتند که مشروط بیایند و درباره شرایط جنگی صحبت کنند، اما روندی دیگر در کار برقرار شد. اولین سوالی که من درباره مادر، وطن از آنها پرسیدم و این سه دختر در ادامه به گونه ای در a157 جاری شدند و همه وجودشان را برای خلق این اثر گذاشتند.
فیلمبرداری چقدر طول کشید و پروسه بارداری تا زایمان چگونه صورت گرفت؟ از خودکشی سولاف بگویید!
حدود یک ماه اول در جلساتی که در آنجا برگزار می شد کم و بیش فیلمبرداری می کردیم. کار در چهار فصل مختلف کاری گرفته شد که این پروسه ۶ ماه طول کشید. پس از ماه چهارم بارداری تا یک ماه بعد زایمان با آنها همراه شدیم و اگر دقت کرده باشید حتی میزان تغییر فیزیکی و بسیاری مسائل دیگر را در پلان های فیلم می بینیم و ما براساس ماه بندی فیلم با آنها جلو می رفتیم. زمانی که رسیدیم بچه ها متولد شده بودند و بنابر مصلحت هایی که آن جا برقرار شده بود طبیعتا امکان قرار دادن دوربین در مکان زایشگاه نبود. پس از سفر سوم یاچهارم شبی حدود ساعت ۱۲ یکی از هماهنگ کننده های ما از آن جا با من تماس گرفت و از خودکشی سولاف در روز پیش خبر داد. شاید بهت بعدی من و عوامل فیلم این بود که دیگر سولاف را نداشتیم و از دست داده بودیم. این موضوع بسیار دردناک بود و همه فیلم را تحت تاثیر خود و دستخوش تغییر قرار داد.
آیا از گروه غیر ایرانی برای فیلمبرداری و تهیه مستند بهره بردید و چطور گروه را جمع آوری کردید؟
تیم فنی را از ایران با خود بردم، اما تیم تولید غیر ایرانی بودند. وقتی داستان را برای مهدی آزادی تعریف کردم، او باصطلاح جسورانه فورا از من تقاضا کرد تا تاریخ سفر را بگویم و همه خطرات سفر را پذیرفت و به همراه بهنام شیخ احمدی و عده ای دیگر از دوستان برای فیلمبرداری من را همراهی کردند.
تا چه حد تحقیق و پژوهش دراین زمینه صورت گرفت؟
همان روزهایی که می رفتیم و امکان فیلمبرداری میسر نمی شد کار را نت برداری می کردیم. در واقع شما با روند زندگی آنها جاری شده بودید و به سادگی دردناک بودن موضوع برای سه کاراکتر اصلی قابل درک بود.
به این فکر کردید که با توجه به ترسی که این سه دختر از مردان غریبه در ناخوداگاه ذهن خود دارند، از یک خانم برای تسهیل گفتگو بهره می بردید؟
هر اثر مستند لم و قلق خود را دارد و باید دید با چه ترفند و راهی می توان کار را خلق کرد. تدبیر و راهکار من این نبود که از خانمی بهره ببرم و حس می کنم بسیار صحیح پیاده شد، چون شرایط جنگ، منطقه جنگی، اردوگاه جنگی، بحران همه خصوصیاتی است که یک لمس تمام عیار می خواهد و نیازی به فاکتور های دیگر ندارد. ما به این فکر کردیم که چه میزان نیرو ببریم و چه طوری آدم ها را درگیر کنیم. حتی من به لحاظ اخلاقی و رفتاری نسبت به تیم فنی و تولید وسواس داشتم و خداراشکر از بهترین و با کیفیت ترین آدم های ممکن بودند حتی بسیاری رفتارهای شخصی و صفاتی که یک انسان می تواند داشته باشد را ما به شکل کنترل شده ارائه می کردیم تا خدای نکرده لطمه ای به اعتماد و فضای دو طرفه ای که ایجاد شده بود وارد نشود.
درباره ریتم و ضرباهنگ مستند بگویید که مخاطبان را خسته نمی کرد!!
روایتی آغاز می شودکه بیانگریک درد و دردمندی از یک ناحیه است و مخاطب پله پله انتظارسرنوشت این سه دختر را می کشد. زایمان برای همه موضوعی آشناست و همه تجربه آن را در زندگی مادر، خواهر و اطرافیان خود دارند، اما آن نوع زایمان برای همه غریب و نا آشناست.. مخاطب هر کدام از عناصر، پازل ها و ماه ها را که کنار هم تا ماه آخر و یک ماه بعد زایمان چیدیم به خوبی درک می کند و نا خواسته غرق موضوع می شود که ناگهان تیتراژ پایان را مقابل خودش می بیند که یکی از خصوصیات خوب مستندA157 است.
چطور حوزه هنری برای ساخت این پروژه همکاری کرد؟
تعدادی از آقایان حوزه دورادور در جریان ساخت فیلم بلندم بودند که با شنیدن موضوع پذیرفتند تا در کار همراهی کنند. اگرهمکاری محسن یزدی مدیر مرکز مستند سازی حوزه هنری نبود شاید ساخت آن مقدور نمی شد و این اتفاق نمی افتاد.
تاریخ گفتگو: بهمن ۹۴

لینک کوتاه: http://mona-karimi.ir/i6FWU

2 دیدگاه در “گفتگو با بهروز نورانی پور

  1. سلام خوب هستید ممنون بابت این گذارش قشنگتون
    من هر کاری کردم نتونستم ایمیلی یا سایتی از نورانی پور میدا کنم و از حال اون دختر ها بعد این چند سال ببینم خبری دارند و یک سری سوالات دیگه میشه یه ایمیلی ازشون بهم بدید خیییلی ممنون میشم
    با تشکر یونس تن آرا

    1. سلام. ممنون از لطف شما.
      متاسفانه ایمیل آقای نورانی پور را ندارم، اگر پیج داشته باشند، شاید بتوانید از طریق اینستاگرام با ایشان ارتباط بگیرید. به هر حال اگر ایمیلی از ایشان پیدا کردم ارسال می کنم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.