ماهنامه فرهنگ و سینما

گفتگو با بهروز شعیبی


حکم صادر کردن ممنوع
آیا طرح دهلیز برایتان ما به ازای بیرونی داشته و شخصیت ها دغدغه ذهنی شما بودند؟
دهلیز داستانی مطابق با پرونده واقعی نبوده و به نظرم این طرح ما به ازای بیرونی زیادی دارد. پدرهایی که به دلایل مختلف دچار گرفتاری شده و مادرهایی که مسئولیت یک خانواده را عهده دار هستند و با امید زندگی را می گذرانند و از فرزندان مراقبت می کنند. بیشتر بحث ایجاد یک رابطه خانوادگی است که حتی در بحران ها هم بنیانش از بین نمی رود و ارتباط ها هم چنان حفظ می شود.
با وجود انتخاب موضوع با اهمیت و حساسی مثل قصاص که در اغلب فیلم ها تکرار شده است، چرا به این موضوع پرداختید و به نظر می رسد تلاش شد تا در این خصوص جهت گیری نشود!؟
قرار نبود فیلمی درباره قصاص ساخته شود، ما برای این قصه دچار گره و چالشی در فیلم نامه بودیم که آن را به قصاص ربط دادیم، ولی از زمانی که به دنبال این موضوع رفتیم سعی شد تا نگاه متداول و معمول مخصوصا سینمای اجتماعی را نداشته باشیم که معمولا یک طرفه قضاوت می شود و همیشه با یک طرف ماجرا همذات پنداری می کند و همان را به مخاطب القا می کند. معمولا این گونه فیلم ها به یک طرف حق می دهند، یا به خانواده مقتول که عزیزی را از دست داده و دچار بحران شده و یا به قاتل که گفته می شود سهوا بر اثر حادثه ای چنین اتفاقی روی داده است. در واقع قرار بود فقط طرح مسئله شود و تلاش شد تا هر دو طرف ماجرا را نشان داده و قضاوتی نشود
پس اعتقاد به این ندارید که محافظه کارانه عمل کردید؟ و به هر دو طرف به نوعی حق می دهید؟
محافظه کارانه عمل نشد، این شاید پرداختی است که همکاران ما در زمان ساخت فیلم از آن تعریف می کنند تا انگی به فیلم چسبیده نشود. منظورم این است که ما از سیاه نمایی پرهیز کرده و قاعدتا با چنین رویکردی، جهت گیری نداشتیم. بله دو طرف حق را به خود می دهند و قصد داشتیم با دو خانواده همراه شده و با آنان همذات پنداری کرده و حکم صادر نکنیم.
خیلی ها معتقد بودند شیوه بیان موضوع سطحی و ارائه راه حل ضعیف بود. شما در پی ارائه راهکار هم بودید؟
نه، به نظرم کار سینما اصولا حکم صادر کردن نیست. من با پاسخ دادن به سوالات خیلی موافق نیستم و با سوال مطرح کردن موافقم.
پس معتقدید فیلم بیشتر در جهت طرح موضوع گام برداشته و در لایه های زیرین آن سعی در بیان استحکام روابط خانواده داشته است!؟
بله، نوعی از ماجرا نشان داده شده و قصه ما بیش از قصاص درباره رابطه و بحران یک خانواده است. با نگاهی به فیلم های اجتماعی بالخص سینمای آمریکا متوجه می شویم که آنان نیز طرح موضوع کرده و سپس به روابط و بنیان خانواده می پردازند. در فیلم نیز بنیان خانواده، رابطه پدر، مادر، فرزند، مطرح می شود. اصولا فیلم درباره مسئولیت است و این که باید بدانیم راجع به کارهایی که کرده ایم، مسئول بوده و کارهایی که در آینده انجام می دهیم، مسئولیتی به عهده ما می گذارد، در نتیجه باید به همه این موضوع دقت کرد.
کمی از رابطه ها در خانواده ها با وجود گرفتاری در این بحران بگوئید؟!
اصل قصه حول خانواده است. رابطه میان زن و مرد یک رابطه دو طرفه است، ولی وقتی یک فرزند به خانواده اضافه می شود رابطه سه طرفه نیست و چندین طرفه می شود. فرزند با پدر یک رابطه و با مادر یک رابطه دیگر دارد و برعکس رابطه آن ها نیز با کودک گونه ای دیگر است و این چند بعد شدن مخصوصا برای پرداخت در قصه سخت تر می شود. در حین نگارش فیلم نامه این مسئله را خیلی رعایت کرده و به دنبال این بودیم که رابطه ها را خوب تصویر نمائیم. مثال بازی توسلی و عطاران در قبال فرزندشان است. مادر در حین آن که همانند همه مادران فرزندش را دوست دارد و برایش جانش را می دهد، ولی در لحظاتی کودک را با عصبانیت دعوا می کند.
دیدگاه کلی شما در خصوص قصاص و حقی که قانون و شرع به بازماندگان مقتول داده چیست؟
به نظر من هر موقعیت و پرونده ای شکل و قامت خودش را دارد و نمی توان حکم کلی صادر کرد وگرنه قطعا اسلام این کار را می کرد . اسلام حکم کلی نمی دهد و قضاوت و حکم صادر کردن را بر عهده خانواده ها در مقاطع مختلف گذاشته است.
چقدر تلاش کردید با وجود چنین پرداختی به ورطه سیاه نمایی نیفتید؟
تصمیم براین نبود که فیلمی ساخته شود که فقط به معضلات بپردازد، به هر حال ممکن است جامعه ما در بخش های مختلف دچار بحران شود ولی مردم ما امیدوار هستند و همیشه با امید جلو رفتند که نکته جالب این است که اکران این فیلم هم زمان با دولت امید شده که به نظر من خوشایند است، یعنی همه دوست داریم حتی در بحران ها به روزهای خوب و خوش امیدوار باشیم.
با وجود فضای ساکت فیلم و به رغم دیالوگ کم، دهلیز حس و حال خاصی به تماشاگر انتقال می داد که به نظرم به دلیل نگاه و اجرای متفاوت کارگردانی است که بیشتر از فیلم نامه به چشم می آمد و تاثیر بیشتری را در سراسر فیلم ایفا نمود!!
در پایه به فیلم نامه ای که کار می شود اعتقاد دارم و باید فیلم نامه را به نتیجه رساند. این فیلم نامه به جایی رسید که مطمئن بودیم نکته ای برای تغییر دادن ندارد و برای شروع فیلم برداری آماده شدیم. من باید خیلی منطبق و براساس فیلم نامه جلو بروم و دوست ندارم در حین فیلم برداری در فیلم نامه تغییری ایجاد شود. البته منظورم در کلیت و روند قصه است و گرنه تغییر در حد دیالوگ و جزئیات ممکن است اتفاق بیفتد، در نتیجه معتقدم فیلم نامه روندی درست و خوب را پیش گرفته بود. به هر حال اگر من در صحنه و برای اجرای بهتر روایت کاری نمی کردم، جای اشکال بود و قطعا اشتباه کرده بودم. به نظرم فیلم نامه و کارگردانی همه در یک خط حرکت می کنند و معمولا بین فیلم نامه و کارگردانی مقایسه نمی کنم.
تا چه حد از تحلیل های جامعه شناسی، روان شناسی و مشاوران مذهبی بهره بردید؟
ما در همه بخش ها مشاوران دینی- مذهبی، حقوقی و روان شناس داشتیم و حتی پس از اتمام فیلم نامه و قبل از اجرا دوباره در امور زندان ها نیز مشاوره کردیم که حتی کوچکترین اجرای اشتباهی نداشته باشیم. در واقع همه مسائل براساس تقریبا مشاوره صورت گرفت، ضمن این که وقتی ماجرا و موضوعی دراماتیزه شده و وارد درام می شود، بخشی از آن به پرداخت سازندگان فیلم مربوط می شود.
به نظر می رسد رهایی از قصاص آن قدر که برای شیوا مهم بوده بهزاد بی تفاوت و تسلیم آن شده است. با چه تدبیری چنین رویکردی داشتید؟
به نظرم برداشت های مختلفی است که از فیلم می توان کرد. اما بهزاد فردی است که در مخمصه ای گرفتار شده، کم کم خودش را از لذت های زندگی دور می کند، برای این که اتفاق پیش رو را بپذیرد، ولی حضور کودکش دوباره نیروی محرکه و امیدی برای برگشت او به زندگی می شود و در واقع تلاش نکردن بهزاد به دلیل قرار گرفتن در بحران است.
با این که دهلیز فیلمی ملودرام محسوب شده اما گویی از صحنه های حسی و تاثیرگذاری حسی مستقیم به گونه ای فرار کردید؟ آیا به دلیل آن که از زاویه دید کودک روایت می شود؟ یا دلایل دیگری دارد؟
بله، بخشی از آن به این دلیل است که حضور کودک در فیلم برای پرداخت صحنه ها تاثیرگذار است و فیلم با کودک برای اجرای اتفاقات همراه می شود ولی نکته دوم پرهیز از هیجانات سطحی فیلم ها و ملودرام های معمول است که ما خیلی مراقب آن بودیم. به نظر من آن هیجانات ممکن است در لحظه خیلی جذاب باشد و بیننده را درگیر کند ولی ما به دنبال عمق بیشتری برای نشان دادن لحظات و رابطه ها بودیم. فکر می کنم دلیل اشاره شما به سکوت هم این بود که خیلی به دنبال دیالوگ های هیجانی نبوده و تلاش شد تا اتفاق در رابطه و نگاه آدم ها بیفتد.
آیا شخصیت امیرعلی در طول فیلم به این شکل و شمایل با آن شیطنت رسید یا از همان ابتدا در فیلم نامه با چنین ویژگی هایی نوشته شد؟
در همان زمان نگارش این چنین نوشته شد. امیر علی با این که بازیگر کودک بود، حتی یک جمله بداهه نگفت و شیطنت ها همه طبق دیالوگ فیلم نامه و حس وحال و انتظاری که از او سر صحنه داشتیم، ایجاد می شد.
شیوه نورپردازی و فضای فیلم سرد و خاکستری دیده می شد و تا پایان ادامه داشت. با چه هدفی صورت گرفت؟
بیش از آن که به فضای سرد تاکید شود، طی توافق با طراح صحنه و فیلمبردار تصمیم برآن شد تا فضای خاکستری حفظ شود. قاعدتا زمان نورپردازی و فیلم برداری همه تلاش و رعایت کردند . لازمه رعایت کردن این بود که آفتاب در پلان ها نبود و همه پلان ها در ابر و سایه گرفته شد. پایان فیلم نیز از همان ابتدا برفی بود و خوش بختانه توانستیم بخش اعظم را در همان مدت کوتاه که در تهران برف بارید بگیریم.
تهیه کننده فیلم عنوان داشت که دهلیز فیلم سختی بود. شما هم موافقید؟ چرا؟
فیلم شاید به ظاهر و به لحاظ پروداکشن فیلم سختی نباشد، ولی در ایجاد روابط بین آدم ها و بازی بازیگران سخت بود. به دلیل ایجاد روابط، حضور بازیگر اصلی کودک، لوکیشن ها در مدرسه و سکانس های خیابانی،… از گروه انرژی زیادی می برد.
با توجه به این که در اولین تجربه بلند سینمائی به دنبال موضوعی اجتماعی رفتید، آیا از این به بعد مسیر فیلم سازی شما این گونه خواهد بود؟
در هر مقطعی ناخودآگاه فضای جامعه ،فضای روحی و یا قصه ای که سر راه ما قرار می گیرد می گوید که چه کار باید کرد، به همین دلیل تصمیم خاصی نگرفتم.
تاریخ گفتگو: شهریور ۹۲

لینک کوتاه: http://mona-karimi.ir/57hHk

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.