روزنامه هنرمند

گفتگو‌ با هادی ‌حجازی‌فر


نقش حاج احمد پاداش صبوری ام در هنر بود
هادی‌حجازی‌فر اگرچه ‌برای‌ مخاطبان ‌سینما چهره ‌جدیدی ‌بود که‌ در قامت ‌احمد متوسلیان ‌ظاهر شد،‌ اما سابقه ‌و‌ نام‌ او برای ‌اهالی ‌تئاتر ‌شناخته ‌شده‌ است. وی‌ در این ‌سال‌ها ‌تمرکز ‌خود را بر کارگردانی ‌و ‌بازیگری ‌در تئاتر گذاشت ‌و تنها ‌کار سینمایی ‌او در مقام‌ بازیگری‌ ایفای ‌نقش ‌در‌ فیلم‌سینمایی “مزرعه‌پدری”‌ رسول‌ ملاقلی‌پور بود‌ که ‌پس ‌از آن‌ترجیح ‌داد کمی‌ تامل‌ کند و ‌کسب ‌تجربه ‌نماید تا بتواند ایفاگر نقشی مناسب در سینما باشد.حاج‌ احمد متوسلیان ‌نامی ‌که ‌اینک ‌به واسطه همت محمدحسین ‌مهدویان ‌و تلاش‌ هادی‌حجازی‌فر و صدالبته ‌زحمات ‌عوامل ‌فیلم ‌از گرد و خاک ‌تاریخ‌ بیرون ‌کشیده‌شد ‌تا نسل‌ جوان‌ را متوجه رشادت‌ها و شخصیت‌ این سردار بزرگ کشورمان نماید.اگرچه‌ سرنوشت ‌وی ‌وهمرزمانش ‌پس ‌از ۳۴ سال ‌درهاله‌ای‌ازابهام‌ مانده،اما درانتظاروبه ‌امید‌ وصال‌ او‌ و هم ‌رزمانش ‌به ‌میهن ‌می‌مانیم ‌و اینک ‌فرصت‌ را غنیمت ‌شمرده ‌و طعم ‌حاج ‌احمد بودن ‌را از زبان ‌هادی‌حجازی‌فر می‌شنویم.‌
شما ‌درعرصه ‌تئاتر به ‌عنوان ‌کارگردان ‌و بازیگر فعالیت دارید و شناخته ‌شده اید.اما درسینما فقط تجربه‌‌ بازی ‌در فیلم سینمایی”مزرعه پدری”را داشتید. چرا در این همه مدت ‌از بازیگری درسینما فاصله گرفتید و چه چیز شما را‌مجاب کرد تا‌ درفیلم” ایستاده درغبار” در نقش حاج احمد متوسلیان پس از این همه سال ظاهر شوید؟
آن  زمان احساس کردم شیوه گزینش بازیگر وکاری‌که ازبازیگرمی خواهند با ایده آل من‌فاصله دارد. چون نحوه ورودم برایم مهم بود،بنابراین تصمیم گرفتم عجله نکنم تا‌ بیشتر یاد بگیرم.آن زمان خیلی تجربه زندگی نداشتم و ممکن بود به کارروتین برایم تبدیل شود، به همین دلیل بیشترروی کارگردانی تمرکز کردم.کارقبلی مهدویان با نام “آخرین روزهای زمستان” راخیلی دوست داشتم وجزء آثار‌برگزیده‌ام‌بود.وقتی پیشنهاد کارشد فکرکردم که شباهتی با احمدمتوسلیان ندارم، امادرنهایت‌تست‌گریم دادم‌وپذیرفته شد.با توجه شناخت قبلی که ازسابقه گروه‌داشتم بسیار دوست داشتم دراین فیلم باشم.
ایده آل یک نقش‌که به‌آن اشاره کردید چیست وچه ویژگی باید داشته باشد تابپذیرید؟
فرض این‌‌که‌برای‌ پروژه ای به دفتری بروید وصفحات کاغذی(فیلمنامه)راپیش رو قراردهندتامثلایک ماه دیگربازی راببینند که ‌به‌نظرمن این سهل درنظرگرفتن این موضوع است.باید جهان آن نقش را بسازی وفرصت فکرکردن به نقش راداشته باشی. متن را می گذاشتند و میگفتند: بخوان. من حاضرنیستم چنین کاری را انجام دهم.فکر می کنم سینما به تئاتر احتیاج دارد، همان گونه که همه هنرها به هم وابسته اند.امروزدرتئاتربازیگران بسیار خوبی داریم که متاسفانه دیده نمی‌شوند و همه جا گفتم من کم‌استعدادترین ورودی بین بچه‌های دیگربودموهمه ازمن‌بهتربودندواکنون آنان در جاهای مختلف اجرادارند.ای کاش کارگردانان و آدم های سینما بیشتر تئاترببینند. برای مثال نویدمحمدزاده‌از تئاتروارد سینما شد و من‌بسیاربازی اورادوست دارم که سینما بدون نویدمحمدزاده‌برایم‌قابل‌تصورنیست، امثال او درسینما بسیارهستند.امیدوارم روابط بهتروحضورها بیشترشود و درهمه بخش های‌کارمان سخت گیرانه ترعمل کنیم.
پس‌شما قبول دارید که محدودیتی برای ورود سینماگران به‌صحنه تئاتروجودنداردو قائل به خط کشی ومرزبندی بازیگران در دوحوزه نیستید؟
بله.من اتفاقا جزء آدم هایی هستم‌که ازحضوربازیگران سینما درتئاتر استقبال می کنم وهمه جا گفتم تئاتر باید اقتصادخودرا داشته باشد. ما سال ها درسینما با ستاره داشتن مشکل داشتیم ومتاسفانه درتئاتر هم پیش آمده است واکثر جامعه تئاتری ما به عنوان مسئله ای منفی‌به آن نگاه می کنند. وقتی بازیگران خوبی در سینماداریم و تماشاگران می توانند در سالن حضورداشته باشند و کارباارزش ببینند چه اشکالی دارد؟ البته استثناهایی وجود دارد که منتقدآن ها می توان بود اما لزوما یک استثنا نمی تواند یک قاعده را زیر سوال ببرد.تئاتری ها از قدیم نشان دادند که حضورموثر در سینما داشتند و ستون های بازیگری بودند مثل استاد علی نصیریان،استاد عزت الله انتظامی تاخسرو شکیبایی و ابوالفضل پورعرب. دردانشگاه تئاتربچه های بازیگری می دانند چه کارکنند!! درفیلم “ایستاده در غبار”هم من و نود درصد بازیگران تئاتری بودیم.فکرمی کنم یکی از دلایل موفقیت فیلم درکنار بقیه عوامل،‌باورپذیری بازی ها‌بود که بدون خودنمایی واین که بخواهند توانایی شان را‌به‌رخ بکشند بازی کردند .به نظرم زمان آن رسیده که مهربانانه ترو جستجوگرانه ترباهم برخورد کنیم.
درایفای نقش حاج احمد، محمدحسین مهدویان دراجرای بداهه کار وباورپذیری چقدردستتان رابازگذاشت؟
ما چارچوب کلی را داشتیم ودرجلسه حدود یازدهم به زبان مشترک درباره نقش رسیدیم.مثلا درخاکریزی به طول ۵۰۰متر که تیراندازی می کردند و شمادرتصاویر نمی بینید، آن فضا برای من ساخته می‌شد و اجازه می داد تخیلم را درآن لحظه بگذارم. به طورکلی تعامل خوبی درگروه داشتیم که درجزییات تذکراتی داده می شد.مثلادرصحنه‌ای ازمریوان حسین‌گفت: خوب‌بودی‌ومن گفتم نه!یک بار بگیریم امابعدها که راش ها را دیدم متوجه شدم آن جا که حسین گفت خوب بود بهترازآن که فکر می کردم شده بود.از آن جا به اوکامل اعتماد کردم وهرجا می گفت خوب است، من مطمئن بودم که خوب شده و خداراشکرنتیجه نهایی برای من ملموس شد.
پیش ازآغاز فیلمبرداری با احمد متوسلیان چقدرآشنایی داشتید؟
به طور‌کلی به زندگی فرماندهان جنگ علاقه دارم و پیش از این چون در حوزه تئاتر دفاع مقدس کارکردم مطالعاتی داشتم. اما از احمدمتوسلیان اطلاعات عمومی و کلی که بسیاری ازمردم از او دارند ویا بعضی همان راهم ندارند داشتم وگرنه در جزییات آشنایی با او نداشتم.
شما بایدایفاگرشخصیتی بودید که مابه ازای بیرونی برای همه داشت،جدا از اعتمادی که به فیلمنامه‌وگروه داشتید.خودتان برای باورپذیری و شباهت به این ‌شخصیت چه کردید؟
همه کارهاراگروه تحقیق انجام داده بود وتبدیل به فیلمنامه شده بود که کاراکتر از آن بیرون آمد. علاوه بر اعتماد به فیلمنامه ، به دلیل این که به لحاظ بیرونی شبیه او باشم از عکس هایی که از وی موجود بوداستفاده کردم، مثلا درجاهایی که سخنرانی دارد به شکل کج می ایستاد و سروگردن را کج می کرد و نکته های دیگر که تلاش کردم آن ها‌را انجام دهم. ولی‌درآوردن‌شخصیت و بقیه شناخت از‌اوهمه ازفیلمنامه بود و غیرازآن به چیزی رجوع نکردم.
به نظرم ایفای چنین شخصیتی که قهرمان ملی کشورمان است در تجربه ای که نقش اصلی یک فیلم سینمایی را برعهده داشتید به‌نوعی ریسک برایتان بود؟نگران نبودید ازپس نقش برنیایید؟
شانسی که آوردم این بود‌که فاصله بستن قرارداد‌تا‌شروع‌فیلمبرداری ۱۰ روز طول کشید وفرصت ترسیدن پیدانکردم.به نظرم اگرفرصت بیشتری داشتم شاید دچاروسواس می شدم و خراب می کردم. فرماندهان شبیه هم حرف می زنند امازمانی که حواسشان نیست واز دور از آن هافیلم گرفته می شود خیلی واقعی هستند ، آن ها علاوه بر فرماندهی و رهبری حتی داد می زنند. همه ما هرتصویری که ازجنگ به یاد داریم ازفیلم های روایت فتح است که پخش می کردند ومن تلاش کردم شبیه آدم های جنگ باشم.
درباره گریم کارتوضیح دهید؟برخورد دوستان و خانواده درقبال این گریم چه بود؟ نوع گریم چقدردرباورکردن نقش موثربود؟
روزهای اول سه ساعت و نیم‌گریم‌طول می‌کشیدوبعد که ریشم بلندشدبه دوساعت و نیم رسید.عکس سه چهار نفره را به خانواده نشان دادم مادرم گفت: توکجایی و دنبال من می‌گشت و مرا نشناخت(خنده) و خوبی گریم این است‌که امروزکنارمردم می نشینم باآن ها فیلم می بینیم‌ونظرشان رادرباره بازیگران می پرسم چون‌قابل شناسایی نیستم. هنوز فکر می کنم خیلی شبیه متوسلیان نشدم اماخانوادش می گویند به شدت شبیه‌ام و من می پذیرم. قطعایکی از ابزاربازیگری گریم است که باعث می شد همه گروه مثل یک فرمانده با من برخورد کنند. اولین اسلحه من گریم بود که بچه های خوب گریم به رهبری آقای خلج انجام دادند.درپادگان ومریوان دوستانی که برای بازدیدمی آمدند با واردشدن من از جایشان بلند می شدند و همه در راستای این بود که من نقش را باور کنم. حس گریم یکی از سختی های کارمن بود، چون نگاتیو بود و نور نقش مهمی درآن داشت و در سخت ترین لحظات باید مواظب بودم گریمم ازبین نرود.
شما تجربه کار درتئاتر را داشتید و در نقش آفرینی این فیلم مثل نابازیگر برای مخاطبان بودید.این به شما کمک کرد که به راحتی ایفاگرنقش باشید و یا اگر قبلا تجربه بازیگری و شناخته شدن توسط مردم را داشتید به بازی خوبتان و دیده شدنتان بیشتر کمک می کرد؟
اگرپیش از این بازی دیگری داشتم این نقش به من نمی رسید، چون دوست داشتند چهره ای تازه باشد که مردم حافظه و خاطره ای از آن نداشته باشند.حسن آن این بودکه چون من را نمی شناختند انتظارزیادی نداشتند و کارم راحت تر بود.پ.همه این سال ها بسیاری از پیشنهادها را رد کردم و پس ازایفای نقش در “مزرعه پدری” برای فیلم “خداحافظ رفیق” قراردادبستم، که عذرخواهی کردم و نرفتم. پاداش صبوری من این نقش بود و من تلاش کردم در فیلم دیده نشوم. اگربازیگر شناخته تر بودم مطئناتماشاگرسخت گیرتربامن برخوردمی کرد.
چرا پروژه “خداحافظ رفیق” را با وجود بستن قرارداد قبول نکردید؟
احساس‌کردم برای ورودبه عرصه بازیگری زود است وبایدبراین وسوسه غلبه کنم. تصمیم گرفتم دنبال تجربه کردن و یادگرفتن بروم.آن موقع۲۶ سالم بود.البته این انتخاب سختی بود،چون‌من برای بازیگری به دانشگاه آمده بودم اما در هنر بسیارصبورم برعکس زندگی که عجول هستم.
تفاوت مدیوم سینماوتئاتر رادربازیگری چه می دانید؟
سخت ترین کاردرسینما تجربه‌حفظ راکورد حسی،حرکتی و تاثیری است که‌درتماشاگر گذاشته می شود. درتئاتراجرازنده اتفاق می افتد وزاویه دید تماشاگر را شما مشخص می کنید، بایدحواست باشدکه میمیک با توجه به شکل سالن گرد،مستطیل چه سمتی‌باشدتاتماشاگران‌ببینند،امادرسینما‌این‌محدودیت‌وجوددارد‌مثلادرفیلم”ایستاده‌در غبار”کار سختی بود و باید راکورد راحفظ می کردیم.مثلاصحنه ای که درجاده با ماشین جلوی همه ماشین ها را نگه می دارم ودرتردید شلوارم را بالا می کشم در سه روزآخرفیلمبرداری ضبط کردیم .صحنه بعدی که من بهشان خیز‌می دهم روز دوم فیلمبرداری بود و همه رابایدیادداشت می کردم که شدت نگاهم چگونه باشدکه به نظرم سخت‌ترین قسمت است. درسینما تصوری ازنگاه تماشاگربه خودت وجودندارد هرچند به مرورزمان دستت می آید وبه تجربه وابسته است. اماهمیشه تلاش کردم حین فیلمبرداری به این فکر کنم که تماشاگران بادیدن این صحنه چه واکنشی نشان می دهند و تاچه میزان تاثیرحسی روی آن ها میگذارم..
سخت‌ترین لحظات درطول کلیدخوردن پروژه کجابودکه برایتان به خاطره تبدیل شد؟
دردولحظه ، یکی زمانی که برای اولین بار با ماشین وارد صحنه شهرک دفاع مقدس شدم و با بی سیم حرف می زدم که حدودهزارهنرورحضور داشتند. وقتی وارد شدم به شدت خودم را باختم و احساس کردم چه صحنه سختی است چون باید حواسم به دوربین باشد، سینگ حرف‌می زدم و روز اول گریم هم‌بود.دیگرروزی که به مریوان رسیدیم. صحنه ای که درپشت صحنه هم است و از کوه بالا می روم تاشناسایی کنم.کوه را به حالت دو بالارفتم ووقتی به بالارسیدم، حس کردم دارم می میرم. لباس کردی تنم بود، اسلحه به طور کامل روی قفسه سینم بسته شده بود، دوربین روی گردنم بود و نمی توانستم نفس بکشم که لحظات بسیارسختی بود.اما اکنون که فیلم رامی بینیم به نظرم ارزش آن سختی ها راداشت.
نظرخودتان درباره سینمای دفاع مقدس چیست وساخت این فیلم ها چه تاثیری درشناساندن قهرمانان ملی برای جوانان‌دارد؟
فکر‌می کنم برای هرکشوری دردنیا که غرور، عزت واتحادملی داشته باشند قهرمانانشان سرمایه هایشان‌محسوب می شوند، امابسیاری‌ازکشورها به زور برای خودشان قهرمان می تراشند‌یا حتی قهرمانان های کشورهمسایه را به نام خودشان می زنند چون درکشورداری به آن نیازدارند.وقتی با موضوعی ستایش آمیزبرخورد شود هرگزنمی توان آن‌راکالبدشکافی کرد یاحتی با نگاه معاصر به آن نگاه کرد.هنوزوقتی فیلم ساخته می شود گویی می خواهیم فیلمی بسازیم که مردم به جنگ بروند. مثل زمان جنگ درهمه دنیا که فیلم های هیجانی می سازندکه مردم را به رفتن جنگ تحریک کنند.اما الان در دوران جنگ نیستیم.زمانی است که بانگاهی زمینی تر به این آدم ها بایدپرداخت.ماقهرمانان راتبدیل به یک ابرانسان هایی کردیم که قابل تکثیردرجامعه نیستند،اماوقتی به احمدمتوسلیان در”ایستاده درغبار”نگاه می کنم می بینم می توانم مثل این آدم باشم و درجامعه امروزماقابل تکثیراست که همه به اواحترام می گذارند وباورش دارند.مردم اشتباه وجسارت او راباهم می بینید، اما اگراز اول کسی خلق شده باشد‌که قهرمان بوده ودرجنگ شهید شودمعلوم است که نسل امروز درقبالش موضع می گیرد.فردی به من گفت کاش دیالوگ داشتی و به نظرم آن صحنه‌که می گویم” انشالله به یاری خداوملائک خداخرمشهرآزاد می شود” اگر با دیالوگ بود شاید نسل امروز آن را پس بزند درحالی که ادبیات واقعی آن دوران بوده و باید باورپذیر باشد. وقتی فیلمی ببینیم که قهرمانش هزارسال نوری با من فاصله دارد بی شک اتفاقی برایم نمی افتد.
۱۴)کمی درباره وضعیت‌اکران‌فیلم با توجه به استقبال مردم بگویید!!
روز سه شنبه(دیروز)به پردیس تماشا در یافت آباد به همراه عوامل برای تماشای مردمی فیلم رفتیم.پسران و دختران جوان ۱۶،۱۷ ساله آمده بودند.پایان فیلم که آمدیم باورتان نمی شود یک نفر از سالن بیرون نرفت وسوال هایی ازماپرسیدند که در مراکزدانشگاهی این سوال ها ازماپرسیده نشد و همان جاگفتم این بهترین نمایش مردمی ما بود.ما همیشه دنبال بهانه هستیم که پنج، شش دسته شویم و باهم سر هرموضوعی دعوا کنیم و روبروی هم قراربگیریم. ما به آدم هایی نیازداریم که وقتی درسالن سینما کنارهم نشستیم احساس کنیم که یکدیگر رادوست داریم. بهترین لحظات برای من درسالن سینمازمانی است که آدم ها باپوشش وسلیقه های متفاوت واکنش یکسان به قهرمان خودشان نشان می دهند وحتی از در که بیرون می آیند درپله ها به هم راه می دهند. من تئاتری هستم و وقتی کاری انجام می دهم واکنش تماشاچی را می بینم، الان میبینم که ما هم می توانیم درست حرف بزنیم وکاردرست انجام دهیم وامیدوارم این اجازه داده شود.البته یک دقیقه از فیلم کوتاه شدکه درنسخه جشنواره فجرکامل نمایش داده شد.برای حوزه هنری وتلویزیون متاسفم که هیچ شرایط ویژه ای برای این فیلم درنظرنگرفتند. گفته شد که درشهرستان سالن داده شده، بله دراهوازساعت ۲ و ۴ سانس دادند که چه کسی آن موقع فیلم را می بیند؟!! بعد گفته می شود دوهفته فیلم را گذاشتیم وفروش نکرد وبرداشتیم.یا میگویند فیلم ارزشی است و نظام عرضه وتقاضا. پس چرافیلم سینمایی لانتوری را نشان نمی دهند؟ تلویزیون می گوید به اندازه همه فیلم ها تیزررایگان پخش کردیم و ازاین به بعد باید پول دهید این خنده دارنیست؟! مردم بایدبرای دیدن این فیلمهاتشویق شوند چون این فیلم سینماست. فیلم بعد از مدتی به تلویزیون و سینمای خانگی می آید اما اتفاقی که درپرده می افتد درتلویزیون نمی بینیم.
موضوع وشخصیت انتخاب شده درفیلم طبعا نگاه هاوعکس العمل های متفاوتی را متوجه خودمیکند. حرف دلتان درباره این اکران ناعادلانه و حاشیه هایی که درباره فیلم زده می شود چیست؟
دوستان عزیزاجازه دهیم حرف ها گفته شود و شجاعانه برخوردکنیم و امیدوارم کمی سعه صدرداشته باشیم . احمد درزندگی داستان هایی داشته که اگردرفیلم می گذاشتیم مردم باورشان نمی شد، اما الان اعتماد می کنند چون او هم اشتباه می کند وعذرخواهی می کند. این بهترازآن است که بگویم این آدم آسمانی بوده است. متاسفانه برداشت اشتباه دارند تاحرف جدیدی بزنیم می گویندضدجنگ هستی؟ چه ضد جنگی؟ همه خانواده من درجنگ بودند. دوعمویم شهید شدندوپدرم مدت هادرجنگ بود. اجازه بدهید حرف بزنیم مگر من می توانم خود را انکارکنم؟ مگرکسی می تواند بگوید اینان قهرمان نیستند؟ من آدم هایی راسراغ دارم که به هیچ چیز باورندارند اماهمان واکنشی که هم رزمانش دردیدن فیلم نشان دادند نشان می دهند. خدا می داند که آیا من دوباره گذرم به سازمان رسانه ای اوج بیفتد یا نه و برای خوشامد کسی نمی گویم، اما بایدازمدیران اوج تشکرکنم که این نگاه راداشتند و از فیلم ماحمایت کردند. فیلم برای مملکت است باید کمک شودتافیلم دیده شود. من و حسین از دلسوزی مجبور میشویم این ها را بگوییم.به نظرم اتفاق اصلی درسینما فیلمسازی، کارگردانی، بازیگری نیست، بلکه بعد از آن می افتد. می گویند اثرخوب تولید نشده، الان که تولید شده چرا تلویزیون می گوید باید از این به بعد پول پرداخت کنید؟ در تئاتر نیز تئاتردفاع مقدس را با دبیری که درسال۸۳، ۸۴ به ما دادند پوکاندند درحالی که ما تئاتر دفاع مقدسی داشتیم که مردم صف می کشیدند تابلیت بخرند وآن راببینند.
پس ازایفای متوسلیان حستان به اوچیست واگرروزی به کشور برگرددبه اوچه می گویید؟
اززمانی که خانوادش رادیدم احساس خاصی پیداکردم ومثل آنها فکر می کنم. هراتفاق کوچکی مرا امیدوارمی کند ونمی توانم مثل یک آدم عادی باموضوع برخوردکنم. امیدوارم حاج احمد برگردد و یک حال اساسی به کشورمان دهد.
والا من پیشش نمی روم چون جذبه دارد و می ترسم(خنده) . یادم است زمانی که پیش مادرش که بسیارمهربان است رفتم و مرامعرفی کردند گفت: احمد من به کسی لگد نمی زند. گفتم: حسین گفت من بی تقصیر(خنده).
دولحظه را در ورودش به کشور دوست دارم ببینم. اولین لحظه وقتی که در فرودگاه با مادروخانواده اش روبرو می شودودیگر این که دوست دارم دوربینی به ماشینی که قراراست سوار شود ببندم و مسیری که درشهر طی می کند تابه خانه برسد وعکس العملش را در تغییر شهر ودرو دیوار ببینم. درست مثل اصحاب کهف می ماند.
اگرنقشی مشابه احمد متوسلیان ویاشهید ورزمنده ای دیگری پیشنهاد شود می پذیرید؟
اگر از حسین پیشنهادکارشود بله ،چون به کارش اعتماد دارم.دوست دارم تجربه های دیگرداشته باشم وجهانی برای نقشم بسازم و با آن زندگی کنم.پس ازفیلم “ایستاده درغبار” دوست دارم نقش کاملامتفاوت تربازی کنم . از خودخواهی این را بگویم که بادیالوگ هم می توانم خوب باشم (خنده)
پس مقوله بازیگری برایتان جدی است!!
اگرنقش خوب باشدوبدانم که می توانم کمکی کنم قبول می کنم.پیشنهاد کاری شدکه باوجودمتن خوب، حس کردم به درد این نقش نمی خورم.بازیگری دغدغه ام است نه شغلم.
ازکاربامحمد حسین مهدویان وعوامل فیلم که به آن اشاره کردید بگویید!
حسین انرژی فوق العاده وقلب بزرگی دارد وگروه بزرگی راجمع کرد.من ۵صبح گریم می رفتم وساعت ۸:۳۰ سرصحنه بودیم که تا۲شب کار می کردیم. انرژی خوب اوکار راجمع کرد. باهادی بهروز(مدیرفیلمبرداری) قبلا کارکرده بودم و اگرکارم خوب بوده به جزمهدویان مدیون هادی بهروز هستم که درفیلمبرداری بهم تذکر می داد وکمک می کرد. در تدوین سجادپهلوان زاده نیز به درآمدن شخصیت خیلی کمک کردوبه او هم مدیونم. وقتی باکسانی که دوستشان داری کارکنید وزبان هم رابفهمید بسیارلذت بخش است و به بازیگرکمک می کند. لذت این که دوستان ازکاری دریغ نمی کنند تاکارت بهتردیده شود.
برنامه تان برای آینده کاردرتئاتر است یا سینما ؟
اگرخدابخواهدقراراست درتئاتراجرای عمومی بروم به قول بچه های سینما اجرای بیگ پروداکشن که کارگردانی وبازیگری می کنم. برنامه بلندمدت و تادوسال آینده هم ان شالله اگربتوانم درسینماکارگردانی نمایم والبته اگر نقش هایی که می توانم خوب باشم پیشنهاد شود بازی کنم.
هادی حجازی فرپس ازاین پروژه حس می کند که دچارتحول به لحاظ شخصیتی شده است؟
من خودم را در موقعیت قراردادم وبخش اعظم احمدمتوسیان که می بینید زاییده تخیل من است. خیلی از لحظات شبیه پدرم هستم جایی که برای اولین بار باریش می بینیدکپی پدرم هستم و لحظه تلویزیون نگاه کردن شبیه عمویم هستم. همه آدم هایی که به نوعی دردوره جنگ بودند ودوستشان داشتم وتمام لحظات را درذهنم ثبت کردم. الان احمدمتوسلیان مهم ترین آدم زندگیم است و این بزرگترین تفاوت تا قبل از این برایم است.
فکرمی کردید کارآن قدر دیده شود ومورداستقبال قرارگیرد؟
ازاول گفتم فیلم دیده می شود چون تماشاگر رادرطول این سال ها درتئاتر می شناسم می دانم ازچه چیزی خوشش می آید وچه نگاهی دارد. اما راستش به این شدت فکرنمی کردم موردتوجه قرارگیرد.
تاریخ گفتگو: مرداد ۹۵

لینک کوتاه: http://mona-karimi.ir/nYzaj

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.