روزنامه هنرمند

گفتگو با پدرام شریفی


دهه شصتی دغدغه شهرت ندارد
پدرام شریفی پس از فعالیت چند ساله در عرصه تئاتر با فیلم سینمائی ماهی و گربه اثر شهرام مکری پا به عرصه سینما گذاشت و توانست طیف وسیع تری از نگاه ها را متوجه خود کند. وی در جشنواره فجر سال گذشته روزهای شلوغ و پرکاری را با اکران سه فیلم سینمایی بادیگارد، سیانور و متولد ۶۵ پشت سرگذراند که در هریک فضای متفاوتی را تجربه کرد و توانست شانس همکاری با کارگردانان و بازیگران بزرگ و حرفه ای را در کارنامه اش ثبت کند. او هم اکنون دو فیلم سینمائی متولد ۶۵ ساخته مجید توکلی و فیلم سینمائی سیانور کاری از بهروز شعیبی را بر پرده سینماها دارد. شریفی این روزها مشغول تمرین تئاتر ماه در آب کاری از محمد یعقوبی است که قرار است از ۲۳ آبان روی صحنه برود. دقایقی با جوان خوش آتیه سینمای ایران به بهانه اکران این دو فیلم به گفتگو می نشینیم
فعالیت هنری شما با اجرا درتئاتر آغاز شد و ورودتان به سینما با نقش آفرینی در فیلم سینمایی ماهی و گربه بود. ماهی و گربه چه امتیازی داشت که در نخستین کار سینمائی آن را پذیرفتید؟
در وهله اول این که ماهی و گربه فیلم شهرام مکری بود. آشنایی من با شهرام مکری به عنوان داور در جشنواره نهال آغاز شد که توانستم جایزه بازیگری را نیز دریافت کنم. پیش از این فیلم های کوتاه و فیلم سینمایی اشکان و انگشتر متبرک شهرام مکری را دیده بودم و دوست داشتم و اساسا به شکل فیلمسازی او علاقه مند بودم، چون به نظرم متفاوت کار می کند. وقتی صحبت از ماهی و گربه شد بهترین شرایط برای سلیقه من بود که ورودم به سینما با چنین اثری باشد و اتفاق بسیار خوبی برایم بود.
با حضور در ماهی و گربه طیف مخاطبان بیشتری خارج از حوزه تئاتر متوجه شما شد. با توجه به این که شما تجربه هردو مدیوم را دارید آیا اصولا می توان تفکیکی میان بازیگران تئاتر و سینما قایل شد که فقط در مدیوم خود به ایفای نقش بپردازند؟
به هرحال اگر بخواهیم بازیگری را یک همکاری هنری در زمینه سینما و تئاتر به منزله یک ارکستر سمفونیک ببینیم هرکسی را می توان به یک ساز تشبیه کرد که قابلیت خود را دارد و به نظرم تفکیک پذیر نیستند. ممکن است بازیگری روی صحنه تئاتر بسیار درجه یک ظاهر شود ولی در تصویر به آن شدت خوب دیده نشود، چون به شکل مستقل صحنه یکسری از توانایی های بازیگری را می طلبد و دوربین نیز توانایی های دیگر را می طلبد. جمله ای که همیشه در ذهنم است به نظرم بهترین پاسخ می تواند باشد که شما در تئاتر به آن چیز عمل می کنید و در سینما به آن چیز فکر می کنید و در تلویزیون به آن چیز فکر نمی کنید ولی آن چیز همیشه آن چیز باقی می ماند که به نظرم تکلیف بازیگر را دراین مدیوم ها مشخص می کند.
در فیلم سینمایی سیانور نقش امیر جوانی از نسل دهه۵۰ را ایفا می کنید که بر سر دو راهی انتخاب عشق و وظیفه مردد است، وجه عاشقانه ای که این بار در بستر سیاسی می گذرد. درباره کارکرد دو وجهی بودن نقش که طبیعتاکار را دشوار می کرد بگویید!! تا چه حد از فضای تاریخی فیلم قبل از بازی آگاهی داشتید و برای شناخت آن نسل چه کردید؟
امیر فخرا در وضعیت دراماتیک بین دو راهی عشق و وظیفه قرار دارد و میان این دو قرار گرفتن چلنج سختی را برایش به وجود می آورد. به ویژه در ایران که خط قرمز هایی در نمایش وظیفه و عشق در دهه۵۰ وجود دارد. فیلمنامه خوب مسعود احمدیان و هدایت بهروز شعیبی کمک کرد تا بتوانم این فضا را درک کنم. البته من تجربه بازی در نمایش ریچارد دوم که آن هم کار تاریخی بود را داشتم که توانستم نکاتی را که باید در اثرهای تاریخی در نظر داشت را بیاموزم، اما در سیانور سعی کردم با دیدن فیلم ها و عکس های آن دوران که آدم ها چگونه هستند؟! شهر و عکس های آن زمان به چه شکل است؟! به دنبال مختصات رفتاری آدم ها در دهه۵۰ باشم. برای من که در دهه ۶۰ به دنیا آمدم داستان عاشقانه دهه ۵۰ غیر قابل لمس است، به همین دلیل به سراغ آشنایان، پدر و مادرم که درآن دهه زندگی کردند و حتی عاشقش شدند رفتم و از حال و هوای زندگی در آن سال ها پرسیدم. معمولا در کارهای تاریخی دیده می شود که صدا را عوض می کنند یا سعی می کنند تا شخصیت ها بسیار محترم باشند که به نظرم اشتباه است، این موضوعات آن دهه را نمی سازد بلکه آن چیزی که دهه ۵۰ و دهه های دیگر و حتی آدم های آن دوران را می سازد دید آدم ها و درک ترس ها و امیدهایشان در آن شرایط است که چگونه صبح را به شب می رسانند و مثلا نگاه آدم ها به ازدواج در آن دوران چیست؟ طبیعتا مثل امروز موبایل و تلگرامی وجود ندارد و عاشق شدن نیز تعریف دیگری دارد. همه این ها باعث می شد به عنوان بازیگر از آن فضا آگاهی بیابم تا بدانم قرار است در چه محیطی نفس بکشم.

۴)فیلم سینمائی متولد ۶۵ نیز به جوانان به ویژه دهه شصتی ها و دغدغه های آنان می پردازد. از تفاوت نقش امیر در سیانور و افشار دو جوان در دو دهه مختلف بگویید!! به اضافه این که افشار طنازتر در متولد ۶۵ ظاهر شده است؟!!
طبیعتا متولد ۶۵ به آن چه زندگی کردم بسیار نزدیک تر است و مختصات کاملا متفاوتی با امیر فخرا دارد، افشار جوان بلندپروازی که نتیجه تربیت دهه ۶۰ به دلیل شرایط آدم های آن دوران است. وقتی فیلم را برای چندمین بار به هر بهانه ای می بینم به شناخت دیگری از کاری که کرده ام می رسم و حس می کنم این شکل از شخصیت پردازی افشار درست اتفاق افتاده است و شاید یکی از نتیجه های زندگی دهه شصتی هاست که به این سن رسیدیم. از به دنیا آمدن تا بزرگ شدن، مدرسه رفتن، کنکور دادن و… در واقع همه چیز ما عجیب و غریب و گویی تحت فشار بوده که از آن مرحله بگذریم. در بمباران همه ما در شکم مادر بودیم و این شوخی نیست که در ایده الیستی دهه ایران و دوران جنگ به دنیا آمدیم و در شرایط عجیبی بزرگ شدیم. افشار جوانی است که می خواهد هرطور شده به آرزوهایش برسد و بسیاری موقع همه چیز برایش تبدیل به شوخی می شود که در هر موقعیتی بخواهد شوخی کند و برای رسیدن به هدفش میانبر بزند که تربیت خیلی ویژه ای از این نظر که چگونه به هدفش برسد نداشته است و همه این ویژگی ها با امیر فخرای منضبط، دانشجوی دانشگاه افسری دهه ۵۰ فرق دارد.
آیا شما هم به عنوان نماینده دهه ۶۰ معتقدید که نسل سوخته و مهجوری هستند و در حقشان ظلم شده است. آیا قایل به تفکیک و تبعیض میان دوره ها هستید؟
صحبت هایی مبنی بر این که بچه های دهه ۶۰ در حقشان ظلم شده گفته می شود که به نظرم درست است. برای مثال زمانی که به مدرسه می رفتم دو شیفت صبح و عصر داشت و در میزهای سه نفره بودیم که تنبیه بدنی نیز گاهی می شدیم. اما اکنون شرایط بهتر شده و پسر بچه ۸ ساله می تواند از معلمش به دلیل شایستگی نداشتن در این شغل شکایت کند، درحالی که ما همیشه حق را با بزرگترها می دانستیم و این گونه به دلیل شرایط ویژه کشور بزرگ شدیم و جوانی ما در دوران عجیب ۸ ساله مصادف شد. ولی به نظرم با وجود همه این صحبت ها نمی توان گفت دهه ۷۰ نیز وضعیت بهتری دارند همه این مسایل برای آنان نیز به شکل دیگر است و آنان هم سردرگمی خاصی خود را دارند. فیلم متولد ۶۵ به بحث جوانان و نه فقط الزاما دهه شصتی ها می پردازد. به نظرم جوانان کشور ما در بیشتر مواقع گناه دارند ودر مقایسه با کشورهای دنیا جوانان نجیب و محجوبی هستیم که به هر شکلی زندگی می کنیم با وجود این که بسیاری مواقع حداقل ها را نداریم.
محتوای فیلم متولد ۶۵ به اختلاف طبقاتی در سطح جامعه و دروغ که ریشه بسیاری از دردسرها برای این دو جوان است می پردازد. درباره مفاهیم به کار رفته و ریشه این اختلاف های طبقاتی بگویید!
زمانی که در حال ایفای نقش بودم معنی اختلاف طبقاتی برایم به این معنی نبود که پولدارها بد و بی پول ها آدم های خوبی هستند، بلکه بحث شکاف طبقاتی بود که در کشور به وجود آمد و بسیار زیاد شده است. ایده امیر افشار این است که با فردی که سوییچ ماشین ۳۰۰ میلیونی دارد چه فرقی دارد و چرا او به آن جا رسیده بدون این که کاری کند و خودش در این جایگاه قرار دارد. در قالب شخصیت افشار نیز در بسیاری جاها به بسیاری از آدم ها که جایی دورتر از شهر نسبت به افشارها زندگی می کنند فضیلتی به آن ها ندارند طعنه می زنم.گاهی در مواجه با فرد پولدار متوجه می شوید که حق او به واسطه تلاش هایش است و صحبتم با آن ها نیست. در جامعه با آدم های بسیار پولداری مواجه ایم که با بررسی وضعیت آن ها هیچ شایستگی به لحاظ هوشی و هیچ تناسبی از نظر تلاش برای به دست آوردن سرمایه مالی نداشته اند که من به آن ها پولدارهای بدون شناسنامه می گویم. در برهه ای از کشور این آدم ها مثل قارچ رشد کردند که تبعاتش را امروز می بینیم.
برای شما چه معیارهایی برای انتخاب و حضور در یک نمایش و یا اثر سینمایی وجود دارد؟
فیلمنامه و نمایشنامه مهمترین فاکتور است. البته در تئاتر کار راحت تر است چون وضعیت نمایشنامه ها بهتر است ونویسنده های خوبی در تئاتر داریم. درسینما فیلمنامه اهمیت بسیاری دارد که در چه سطحی قرار دارد و چه می خواهد بگوید و حتی چه کسی قرار است آن را بسازد. اگر بهترین فیلمنامه هم با یک گروه بد همراه شود کار خراب می شود.
بسیاری معتقدند برای فیلم متولد ۶۵ باید نامزد بهترین نقش اول می شدید نظرت چیست؟
واقعیت این است که سال گذشته عجیب بود. فیلم ما و فیلم ایستاده در غبار و فیلم ابد و یک روز هر سه فیلم اولی بود. دو فیلم ایستاده در غبار و فیلم ابد و یک روز بالا رفتندکه شایستگی اش را داشتند و شانس ما بودکه چنین رقبایی داشتیم. به هرحال فیلم بالا نرفت که کاندید شوم، اما فکر می کنم اگر بالا می رفت احتمال کاندید شدن داشت. چون در حال حاضرهم بازخورد خوبی از کار می گیرم. با وجود این که فیلم ایستاده در غبار کاندید شد، اما هادی حجازی فر کاندید نشد درحالی که او کار و نقش آفرینی عجیبی می کند و به نظرم باید دوستان متوجه کار او می شدند که بسیار عجیب بود.
آینده کاری خود را در سینما چگونه می بینید؟
در ایران نمی توان برنامه ریزی بلند مدت کرد و طی ۱۰ سالی که از شروع کارم می گذرد همیشه سعی کردم بهترین تلاش ها را داشته باشم و از هوش و حواسم برای رسیدن به هدفم که بازیگر خوب شدن است استفاده کنم. امیدوارم خدا هم من را دوست داشته باشد و اتفاقات خوب بیفتد و بتوانم با کارگردانان مورد علاقه ام کارکرده و پیشرفت کنم.
تاریخ گفتگو: آبان ۹۵

لینک کوتاه: http://mona-karimi.ir/O4kxi

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.