رستگاری به شرط اجابت
رسوایی چهارمین اثر بلند مسعود ده نمکی پس از سه گانه اخراجی ها ست که در فضای جبهه و جنگ، انتخابات می گذشت، فیلم این بار در فضایی دیگر با تکرار همان مفاهیم و تفکراتش در اخراجی ها به تصویر کشیده شده است. فیلم با اذان موذن زاده اردبیلی آغاز و بلافاصله با نمایش کیف و کفش قرمز، آرایش غلیظ افسانه و بیان خاص دیالوگ ها از زبان وی در فضای فقیرانه ، بهره گیری از آهنگ نون دلقک و راه رفتن افسانه در محله پایین شهر و شلوغ که نگاه همه مردان هیز به سوی اوست، محور اصلی فیلم را به مخاطب انتقال می دهد و می توان روند قصه را حدس زد. دختری فقیر که سفته های پدرش را نمی تواند پاس کند و مثل همیشه شریفی نیا که اوضاع خودش از همه بدتر است، اما همه او را حاجی صدا می کننند در صدد ازدواج موقت با افسانه است ولی همیشه سردسته مخالفان با این قشر می باشد. تماشاگر درباره ارتباط پدر افسانه و حاجی و سفته ها چیزی نمی داند و سردرگم باقی می ماند و بحث سفته ها خیلی سطحی صرفا برای جلو بردن قصه به کار می آید.
فیلم فاقد اصول فیلم نامه نویسی است و حتی ساده ترین اصول آن نادیده گرفته شده و محتوایش سطحی، دم دستی ارائه شده و به شکل گل درشت پیام را به مخاطب می فرستد. فیلم نامه کشمکشی ندارد تا در روند قصه تاثیر گذار باشد و تماشاگر را مشتاق نماید حتی زمانی که افسانه با حاج یوسف آشنا می شود خیلی پیش پا افتاده و بدون بحرانی پیش می رود و تنها بی اعتمادی مردم به روحانی شاید فراز و فرود آن محسوب شود. مساله ای که عنوانش خالی از لطف نیست موضوع استجابت دعاست که حاج یوسف به دختر می گوید برای شفای برادر دعا کند و اگر خوب شد دختر خوبی شود. در روایات آمده که بر آورده نشدن حاجات دلیل بر فراموشی بندگان نیست، ممکن است صلاح و حکمت خدا در محقق شدن نباشد پس باید اجابت دعا را شرط انسان بودن کرد؟ اگر استجابت نشد هم چنان فاسد ماند؟ به نظر می رسد فیلم ساز راه حلی نشان نمی دهد و سعی در جمع کردن پایان فیلم دارد. متحول شدن ناگهانی افسانه در پی شفای برادر و سخنرانی افسانه در مقابل اهالی محله و بازگرداندن آبروی حاج یوسف بسیار تصنعی جلوه می کند. رسوایی از نداشتن داستان، دیالوگ و گره گشایی مناسب و باورپذیر رنج می برد، هم چنین بیان لطایف و تکه کلام هایی که همه مردم با آن آشنایی دارند و شنیدن آن از زبان بازیگران توی ذوق می زند. اصرار ده نمکی به خنداندن مردم با این دیالوگ ها و انتخاب کلیشه ای شریفی نیا در همان قالب قبلی و این بار تجربه ساخت فیلمی فارسی نکته ای است که جای بحث فراوان دارد. شخصیت پردازی ها نیز از انسجام برخوردار نیستند و نوعی اغراق در شخصیت روحانی و بازی شاکردوست به چشم می آید، رساندن کمک به مردم تهیدست در نیمه شب توسط روحانی، بی اعتنایی او به بی توجهی مردم، خواندن دعا و مناجات زمانی که افسانه در خانه اش است و حمایت از او، همه باعث می شود کمتر بتوان او را باور کرد، گویی روحانی فیلم در این جامعه زندگی نمی کند و بعضی تکه کلام های باب جوانان را درک نمی کند و اشتباه متوجه می شود و این دلیلی برای مبرا بودن از به کار بردن این کلام ها از زبان خودش نیست. شاکر دوست با نوع آدامس جویدن، لاتی حرف زدن، بددهنی خیلی نچسب در آمده و به نظر می رسد نمایش این گونه دختر ها با این شیوه ها و نشانه ها کمی قدیمی و نخ نما شده است. در مجموع ده نمکی شاید بتواند با بدست آوردن رگ خواب عامه مردم مشتاقان اخراجی ها را به سالن بکشاند، اما رسوایی نیز فاقد یک اثر هنری محسوب می شود.
اردیبهشت ۹۲