مهمانی در مرز واقعیت و خیال
محمد مهدی عسگرپور رئیس خانه سینما که در کانون توجهات رسانه ها و حاشیه های پیش آمده قرار گرفته بود، سال هاست به عنوان فیلمساز خود را به مخاطبان معرفی کرده است. وی با فیلم سینمایی قدمگاه پا به این عرصه گذاشت و سه سال پس از آن فیلم سینمایی اقلیما را با موضوعی اجتماعی به روی پرده سینماها برد. عسگرپور در تلویزیون نیز با ساخت دو سریال پر بیننده جراحت و شیدایی نام خود را در سطحی وسیع تر به همگان معرفی کرد و توانست رضایت و توجه مردم را جلب نماید.
پیشینه فیلمسازی منوچهر محمدی در مقام تهیه کننده نیز فقط در این عنوان خلاصه نمی شود. وی طراح فیلمنامه و به قولی شریک تفکر کارگردانان است و می تواند در قبال هر سکانس از آثارش توضیح دهد. به عبارتی عسگر پور و محمدی در راهی قدم گذاشتند که محمدی پیش از این در فیلم سینمایی طلا و مس با همایون اسعدیان آن را تجربه کرده بود، نگاهی به تبعات اجتماعی جنگ و دفاع مقدس که معمولا در آثارشان به چشم می آید. واقعیت این است که ژانر دفاع مقدس از لحاظ ظرفیت های هنری و درام پتانسیل بسیاری برای پرداخت در سینما دارد و فیلم سینمایی میهمان داریم فیلمی از این دست در تکریم خانواده شهداست. اما سوال اینجاست که آیا عسگر پور توانسته در آخرین اثرش ویژگی یک فیلم خوب را داشته باشد و انتظارات را برآورده کند؟! فیلم شرح حال زندگی زوج سالخورده ای است که دو پسر و یک دخترشان شهید شده و رضا آخرین فرزندشان که جانباز شیمیایی است در گوشه آسایشگاه جانبازان روزگار می گذراند، پس از انتقال رضا از آسایشگاه به خانه پدر به پدر اطلاع می دهند فرد مهمی در آینده نزدیک مهمان خانه آنها می شود. مهمانی که مادر خانواده را نگران آماده نبودن خانه برای استقبال از مهمان می کند. فیلم را می توان به دو بخش تقسیم کرد بخش اول معرفی زوج پیر در خانه ویران و قدیمی که به دلیل گود برداری خانه مجاور هر لحظه احتمال فروپاشی آن می رود، آوردن رضا به خانه و اصرار و بدخلقی او برای برگشت به آسایشگاه و خبر آمدن مسئولان بالای کشور برای بازدید از آنها می باشد. نقطه عطف فیلم از جایی آغاز می شود که همان شب رضا بر اثر تنگی نفس بیدار می شود و متوجه شکسته شدن لوله گاز بر اثر فشار دیوار به دلیل ماشین الات گود برداری می شود. او تلاشش را برای بیدار کردن پدر مادر خود می کند،اما در نهایت از کپسول اکسیژن برای تنفس استفاده می کند و بخش دوم فیلم شروع می شود. پنجره ها با وزش باد باز می شوند زندگی به روال عادی در جریان است، پدر و مادر بیدار می شوند و فرزندانشان حسین ،عباس، زینب را در خانه می بینیم که با کمک آنها خرابی خانه رفع شده و طراوتی دوباره به خانه می بخشند. تنها بخش اول فیلم واقعی است و در بخش دوم با توجه به این که مخاطب خبر از شهید شدن سه فرزندشان دارد ساختاری رئال اما ماهیتی سوررئال پیدا می کند. تاکید بیش از اندازه فیلمساز برای مقدمات اولیه و نمایش غربت خانواده ای در این روزگار موجب یکنواختی و کند شدن ریتم فیلم شده است. قصه ای یک خطی فاقد گره وداستانک های فرعی که قابلیت بهتری برای فیلم کوتاه و یا نیمه بلند داشت و گویی به تناسب زندگی آرام زوج سالخورده به جز صحبت از خرابی خانه و آرزوهایی که برای فرزندانشان داشتند چیز دیگر نمی بینیم. مگر جز این است که یک فیلم بلند داستانی باید قصه داشته باشد؟ در نگاه کلی فیلم از نداشتن داستانی قوی ضربه می خورد و سعی شده با تعلیقی کاذب ( که نمی دانیم مهمان کیست و آیا اعضای خانواده به کما رفته اند یا زنده اند) فیلم جلو برود. فیلم سرشار از نماد برای مخاطب است که با کمی تامل می توان آن را درک کرد مثل خانه فرسوده که نمایانگر جامعه و جهان سنتی است که در حال خراب شدن و فراموشی است، چرخ و فلک که گردش روزگار را تداعی می کند، رمز گاو صندوق که سال تولد فرزندان شهیدشان است و بسیاری دیگر. فیلم مناسبات روابط خانوادگی را به خوبی نمایش می دهد و در عین حال سنت های در حال فروپاشی را گوشزد می کند با نگاه به این که تبعات جنگ بسیار فراوان است.. ورود فرزندان شهید مبین این واقعیت و باور معنوی است که ارواح مردگان به خانواده هایشان خاصه فرزندان شهید به پدر مادر پیرشان سر می زنند و اینک فضای مرده خانه با روح آنها رنگ و جان دوباره می گیرد و در معنای استعاری باید فقط چشم امید به شهیدان داشت. همه شخصیت های داستان در سطح و به شکل تیپ درآمده اند. پدری مهربان و زحمتکش، مادری فداکار و دلسوز، فرزندانی خوب و مهربان که همه اینها منجر به بازی های معمولی از فیلم می شود. اما مشکل اصلی فیلم پس از ورود فرزندان و مرتب کردن خانه و کشدار شدن آن، به پایان باز فیلم برمی گردد که هدف نگارنده مخالفت با این گونه پایان در سینما نیست، بلکه مشروط به ارائه اطلاعاتی در طول فیلم به تماشاگر است تا فیلم از حالت ابهام بیرون آید و مخاطب راحت تر بتواند به تحلیل پایان آن بپردازد، در حالی که همه چیز در پایان رها می شود و بیننده در جریان مهمان کیست قرار نمی گیرد و فیلمساز فقط از طریق گفتگو و دیالوگ آن را به مخاطب نشان می دهد. از سویی وقتی به پایان فیلم می رسیم مطمئن نیستیم که پدر و مادر رضا بر اثر گاز گرفتگی مرده اند یا به واسطه وزش باد زنده ماندند و آیا ورود و هم کلام شدن با فرزندان فقط در ذهن آنها اتفاق افتاده است؟!.پایان فیلم برای مخاطبان پر از پرسش های بسیاری درباره مشخص شدن مهمان خانواده، مردن و یا زنده ماندن پدر ، مادر، پسر جانباز، از حادثه گاز گرفتگی شبانه برمی گردد. فیلم سینمایی میهمان داریم یک درام خانوادگی است که با یادی از دوران دفاع مقدس و والدین سالخورده در فراق فرزندشان ساخته شده است که به نظر می رسد با وجود انتخاب موضوعی مناسب که نمایشگر سختی ها و ناملایمات زندگی یک خانواده ایرانی از تبعات حاصله از جنگ است، ساختار فیلم بسیار بهتر از این می توانست باشد.
آذر ۹۳