ماهنامه فرهنگ و سینما

گفتگو با سامان سالور


تمشک روایتگر قصه ای نو، لطیف، جسور و انسانی است
از شکست خوردن همدیگر لذت نبریم
سامان سالور دانش آموخته کارگردانی سینما از دانشگاه سوره است. وی فعالیت خود را با ساخت فیلم های کوتاه و مستند آغاز نمود تا این که اولین تجربه فیلم بلند خود را با نام ساکنان سرزمین سکوت جلوی دوربین برد. وی آثاری همانند چند کیلو خرما برای مراسم تدفین، ترانه تنهایی تهران، آمین خواهیم گفت ،سیزده ۵۹ را در کارنامه هنری خود دارد. سالور در فیلم سینمایی تمشک با دستاویز قرار دادن ایده ای نو و جذاب موضوعی اجتماعی را در فضایی زیبا با فیلمبرداری محمود کلاری به تصویر کشیده است. او این روزها به دنبال ساخت فیلمنامه ای است که قصه زمستانی دارد. اکران فیلم سینمایی تمشک بهانه ای شد تا با او همراه شویم و به گفتگو بنشینیم.
ایده تمشک از چه زمانی مطرح شد و چطور تصمیم به ساخت آن گرفتید؟
ایده کلی تمشک سال ها پیش توسط محمود آیدن مطرح شد که از همان زمان به دلیل قصه جذاب و جسوری که داشت مدنظرم قرار گرفت. ایده مشترک محمود آیدن و محسن طنابنده به نظرم جزء ایده هایی بود که که بسیاری از فیلمسازان را مشتاق برای ساخت فیلم می کرد. در واقع نگاه جسورانه و نوی ایده را دوست داشتم و حس کردم می تواند مخاطب خود را در سینما پیدا کند. بنابراین آن را خریداری کرده و حدود ۱۰ ماه روی آن کار کردیم. پس از بازنویسی فیلمنامه و رفت و آمد های بسیار در وزارت ارشاد ، در اواخر دوران احمدی نژاد، فیلمنامه به نگارش در آمد
پروسه مجوز و تولید فیلم چگونه صورت گرفت ؟
دوستان به دلایل مختلفی که آن زمان باب شده بود فیلمساز را از خط قرمز ها و سوژه هایی باز می داشتند. مثلا می گفتند چرا رحم اجاره ای؟! چرا راجع به اهدای عضو کار نمی کنید؟! و واقعا تصور آنها این بود که هنرمند توانایی این را دارد که آن چه در قلب و تفکرش می گذرد به راحتی کنار گذاشته و بر روی فیلمنامه دیگری کار کند. در حالی که فیلمنامه ای که ۸ بار بازنویسی شده حاصل تلاش و عرق ریزان یک هنرمند است. متاسفانه در کشمکش های بسیار قرار بر این شد که فقط مجوز ساخت و نه پروانه ساخت به ما بدهند که ما قبول نکردیم. هم چنین مشاوری را برای کار انتخاب کردند. به قول بهرام بیضایی هرکسی در آن زمان، مقام و آن تاریخ می خواست این کار به سرانجام درستی نرسد. با پیگیری مداوم و نامه نگاری های مختلف که انجام دادم، درخواست کردم تا مشاور را عوض کنند چون عقبه ذهنی و تفکرات مشاور برایم واضح بود. به نظرم آخرین پروانه ساختی که در دولت نهم از سوی ارشاد صادر شد فیلم سینمایی تمشک بود. در نهایت پس از ۶ ماه کارهای تولید را انجام داده و نهایتا مهر ماه سال گذشته فیلم به مرحله فیلمبرداری رسید.
با توجه به تکرار موضوع فیلم (رحم اجاره ای) در چند فیلم تلویزیونی و سینمایی، تا چه اندازه تلاش کردید قصه تمشک به لحاظ روایت متفاوت باشد؟
فکر می کنم رحم اجاره ای بستر فیلمنامه است. فیلمنامه یک موضوع جهان شمول و قابل درک برای تمامی انسان ها به نام انتخاب دارد که سوژه ای انسانی است و همه به نوعی با آن درگیریم. انتخاب از ساعت بیدار شدن و انواع کارهایی که در طول روز انجام می دهیم با ما همراه است. انسان با انتخاب خود باید پای آن بایستد، انتخابی که ممکن است زندگی یا عقبه اش را از دست بدهد ، یا به شناخت تازه ای از پیرامون زندگی قدیم خود برسد و راهی نو را شروع کند. به هر حال با وجود این که سوژه فیلم انتخاب و بستر آن رحم اجاره ای است، به نظرم ربطی به فیلم های سینمایی و تلویزیونی دیگر ندارد و این بستر دستمالی نشده است. برای مثال سقط جنین در فیلم سینمایی یک بار برای همیشه عنوان شد و تا به امروز هم چنان جای کار دارد. در نتیجه می توان روایت ها و دیدگاه های متفاوت برای این گونه کارها متصور شد.
پس شما عقیده دارید بستر فیلمنامه رحم اجاره ای است که سوژه انتخاب را در خود دارد!
بله. همانند بسترهای دیگر که ممکن است در زندگی پیش بیاید. موضوع فیلم خوب اصغر فرهادی قصاص بود، این موضوع از اولین فیلم های تاریخ سینما تا امروز وجود داشته است و بستری برای ساخت یک فیلم توسط هنرمند است. آیا واقعا انواع فیلم هایی که از فیلم کوتاه ،بلند و سریال راجع به قصاص دیده ایم ربطی به قصه و فیلم آقای فرهادی دارد؟ این گونه نیست . پس می توان در بستر یکسان قصه های متفاوتی تعریف کرد و نتیجه های متفاوت گرفت.
شما تجربه ساخت فیلم در ژانرهای مختلف را دارید. به نظر می رسد با ساخت تمشک توجه و علاقه خاصی به داستان گویی و گونه اجتماعی دارید؟ تمشک برخلاف فیلم های پیشین شما بستر بیشتر و بهتری برای قصه گویی به شیوه مخاطب پسند دارد؟
سالها تهمتی به من زده شده مبنی بر این که توجه زیادی به قصه ندارم که لازم است اینجا خودم را از آن مبرا کنم. من از ادبیات داستانی و قصه به سینما آمدم و علاقه بسیاری به آن دارم. به جز فیلم اولم ساکنان سرزمین سکوت بقیه آثارم دارای خط داستانی بوده و شخصیت پردازی داشتند. شاید تمشک قصه گو تر و مخاطب پسندتر دیده شود، چون این قصه از ذهن فیلمسازی بیرون می آید که ۵ فیلم او به دلایلی به نمایش درنیامده و سانسور یا توقیف شده است. در بیشتر اوقات سعی کردم قصه را به زبان هنرمندانه و متفاوت روایت کنم. ممکن است قصه هایی که در فیلم های قبلی روایت شده، متفاوت و یا دیگر گون باشند، اما به هر حال همه آنها قصه داشته اند. همیشه انتخاب هایم براساس فیلمنامه بوده و هم با بازیگر شناخته شده و هم غیر شناخته شده کار می کنم و عنوان نابازیگر را نمی پسندم. به نظرم هرفردی که توسط کارگردان برای قاب دوربین انتخاب می شود، هوش و پتانسیل کافی برای بازیگر شدن دارد.
در تمشک به دنبال بیان چه چیز بودید؟
تمشک به معنایی ادامه داستانی است که بسیار دوستش دارم. به تنهایی انسان معاصر در روزهایی که جامعه به شدت مدرن شده و اسب جامعه چهار نعل به سمت مدرنیته می تازد توجه شده است. قصه ای لطیف ،جسور، نو، انسانی و جذاب که می تواند دارای مخاطب بالقوه ای باشد و با فیلم ارتباط برقرار کند. تمشک این بار طعمش چشیدنی نیست، بلکه دیدنی است و امیدوارم تماشاگران به این توجه کنند که فیلم با احترام به آن ها ساخته و تقدیم می شود.
آیا عقیده دارید که پرداختن به موضوعات اجتماعی ناخود اگاه فیلم را به سمت تلخ شدن هدایت می کند و نظر شما درباره سیاه نمایی در فیلم ها چیست؟ درباره تمشک چه تدبیری اندیشیدید تا تلخ دیده نشود؟
به نظرم واژه سیاه نمایی وجود خارجی ندارد و سیاهی را ما به وجود نمی آوریم، بلکه این نوع زندگی وجود دارد و ما فقط نمایش دهنده آن هستیم. برای مثال ترافیک جزء واقعیت زندگی امروز شهر تهران است که نمایش آن دلیل این نیست که آن را به وجود آوردم، بلکه دنبال راهکار هستم. فیلمساز به دنبال نقد و چالش کشیدن معضل اجتماعی است. شاید در کل تاریخ تعداد این فیلم های سیاه نما به تعداد انگشتان دست نرسد. تمشک به دلایلی در نسخه جشنواره با امید ولی کارکرد صدایی پایان یافت و صدا کارکرد بسیاری در آن بخش از فیلم داشت. تصمیم بر آن شد که یک سکانس را فیلمبرداری کرده تا تصویری تر شود . ممکن است فیلمی در بستر اجتماعی خود مواردی را به نقد و چالش بکشد که جزء واقعیت های اجتماعی و تلخ باشد، اما سیاه نیست. رسالت سینما امید دادن است و این که همیشه در شرایط بغرنج و نا امیدی، امید وجود دارد. به قول معروف در نا امیدی بسی امید است. وقتی دیدگاه فیلمسازی این چنین است، بی شک نمی تواند فیلم سیاه و تلخ بسازد. شاید بتوان تلخی را نمایش داد و به چالش کشید، ولی در بدترین شرایط راه رهایی و نور امید وجود دارد.
چرا نام تمشک را برای فیلم برگزیدید؟
از ابتدا نام طرح تمشک بود که آن را تغییر ندادم. برخلاف فیلم های قبلی ام که نام های طولانی داشت، بسیار با این نام ارتباط برقرار کردم. عنوان فیلم غیر مستقیم می تواند برای ایده و فیلمنامه جذاب باشد.
تاریخ گفتگو: فروردین ۹۴

لینک کوتاه: https://mona-karimi.ir/2pK5v

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.