سینما و زندگی
در کارنامه پرفراز و نشیب علیرضا داود نژاد، فیلم های با ارزش و قابل احترامی چون نیاز، قدغن، خانه عنکبوت، عاشقانه………. مرهم به چشم می آید. اما در ساخته اخیرش کلاس هنرپیشگی شاهد فیلمی متفاوت تر از خاندان داود نژاد هستیم. به نظر می رسد وی با اذعان به شرایط نا به سامان سینما و شاید کمی دلخوری از اوضاع، با اعضای خانواده برای فیلم برداری عزم سفر به ویلای شخصی در شمال کشور را کرده تا به علاقه اش در زمینه نقش آفرینی اعضای خانواده اش بر پرده سینما جامه عمل بپوشاند. این کلاس برای هنرجویانی که در واقع برادران و فرزندان او هستند برگزار می شود. نوعی فیلم در فیلم که سینمایی دیگر را به لحاظ ساختار، شخصیت پردازی و نوع روایت به تصویر می کشد. فیلم تصویر زندگی همه ماست، همان ماجراها برخوردها و اختلاف هایی که از کنارشان می گذریم، ولی این بار در قاب دوربین این فیلم ساز با جزئیات بیشتر و ملموس تر به نمایش در می آید. داود نژاد تلاش می کند دیوار حائل میان نمایش و زندگی را بردارد و به نوعی سینما و زندگی واقعی را با هم ربط داده و از فرم های معمولی سینما فاصله بگیرد و به خوبی توانست تلفیقی مناسب از آن دو را ایجاد کند.
داود نژاد این بار با حفظ سمت کارگردان در نقش استاد بازیگری این کلاس پای تخته می رود و با نوشتن عبارات و سرفصل هایی برای مخاطب سعی در نظم بخشیدن به روایت و تفهیم بهتر مسائل به تماشاگر دارد و این گونه اپیزود بعد را معرفی کند. او سرنخ همه شخصیت ها را در دست گرفته و با این پاساژ ها ریتم فیلم را متعادل نگه می دارد. نطفه داستان با فروختن ملک ها و جایگزین کردن با سکه شکل می گیرد که از همان ابتدا منجر به کشمکش میان برادران می شود. وی با طرح معضلات اقتصادی اعم از گرانی سکه، تورم……در قالب فیلی اجتماعی همه اعضای خانواده را با داستانک های متفاوت زنجیر وار درگیر داستانی واحد نموده که به نوعی با مسائل اقتصادی دست به گریبان شده اند. خانواده ای که گویی نمی توانند با هم صحبت کنند و فقط بحث و جدل،کنایه و پرخاش را می شناسند. فیلم در فضای شلوغ و پرتنش که بازیگرانش مدام در حال حرکت هستند می گذرد و دوربین روی دست آن قدر حضور آرامی دارد که مخاطب خود را تنها در مقام ناظر این رویدادها و کشمکش ها می یابد. مادر داستان همانند همه مادران با نگرانی های همیشگی اش برای فرزندان در مواجه با این اوضاع زمانی که متوجه گرانی سکه می شود، ناگهان همانند مجسمه دچار بهت شده و طبیعتا از این پس بزرگتری برای نصیحت فرزندان وجود ندارد و چه تدبیر خوبی برای ندیدن و درک نکردن اختلاف ها و کشمکش های عزیزانش بود. با وجود وخامت اوضاع پیش آمده برای مادر فرزندان با نگرانی دور هم جمع می شوند ولی گویی اختلاف ها پایانی ندارد. با اذعان به بازی احترام حبیبیان که بازی قابل قبول و خوبی به نمایش گذاشته، طرح مسائل اقتصادی و خانوادگی در چنین قالبی که زندگی همه را تحت الشعاع قرار می دهد آن قدر موضوع با اهمیتی است که جایی را برای اظهار نظر در باره بازی بازیگران به جا نمی گذارد. فیلمساز در بیان معضلات صداقت نشان می دهد و به یک باره و مستقیم از تاثیر تورم و تحولات اقتصادی سخن نمی گوید و موضوعات را در حالات و روابط آدم ها نمایش می دهد. او در میان این آشفته بازار از عشق میان دختر عمو و پسر عمو پرده برمی دارد. عشقی پاک میان نیکی و علی که پدر نیکی آن را با معیار وضعیت مالی خود می سنجد و برای رهایی خود از این تنگنای مالی قصد دارد دخترش را به ازدواج با پسری پولدار درآورد. نمایش خواستگار چاق و مرفه ای که نشانی از مناسبات اجتماعی نمی داند و با ثروت انبوهش خود را محق رسیدن به همه چیز می داند که به نوعی نقد کشیده شده است. علی و نیکی نماینده نسل جوان بدون توجه به این مسائل فقط به عشق میانشان می اندیشند تا جایی که امیدی به آرامش و صلح وجود ندارد، مگر در آغوش مادربزرگی که خود بهت زده این وضعیت است. تنها التیام مادربزرگ نیز آغوش پرمهر نوه اش است که خسته از کشمکش ها و طغیان ها به او پناه می برد و معنای عشق اینجا تعریف می شود، مادربزرگ از شوک بیرون می آید و مصداق زندگی شیرین می شود روی می دهد. گویی دلخوری و کشمکشی وجود نداشته، همه یکدیگر را می بخشند و صلح می کنند. در پایان همه اعضای خانواده از پوسته بازیگری خارج و پس از معرفی خود دقایقی جلوی دوربین حرف دلشان را می زنند. کارگردان موضع خود را روشن می کند و توجه ویژه ای به جوانان می نماید، او حرف های آرمانی خود را بر دوش نسل جوانان در انتهای فیلم از زبان نیکی با جمله ما دنیا را عوض می کنیم نهاده و مادر نیز با تاکید بر حفظ کانون خانواده تنها عشق را نجات بخش همه می داند، هرچند که فورا داودنژاد از پشت دوربین با گفتن شعارت را دادی کات. گویی محقق شدن آن را بعید می داند و خود به آن واقف است. در مجموع وی در بهره گیری از تمهیدی خلاقانه برای تصویر کشیدن فیلمی شبیه زندگی روزمره موفق عمل کرده و کلاس را به بهترین شکل ممکن به پایان رساند، به راستی که همه ما در زندگی بازیگران همین کلاس هستیم.
آبان ۹۲
یادداشت فیلم کلاس هنرپیشگی
مارس 15, 2018
لینک کوتاه: https://mona-karimi.ir/SpSxr