خط قرمزها را می دانیم، به ما اعتماد کنید
تینا پاکروان پس از فعالیت و تجربه چند ساله در زمینه های مختلف سینما و تلویزیون و همکاری با بزرگان سینما، با ساخت نخستین فیلم بلند خود با عنوان خانوم تجربه فیلمسازی در قاب سینما را هم تجربه کرد و توانست نگاه ها را متوجه خود کند. پس از مدتی با ساخت فیلم سینمایی نیمه شب اتفاق افتاد بار دیگر به مسئله خانواده و مقاومت زنان در مواجه با شرایط سخت با نگاهی زنانه و لطیف تر پرداخت. در فیلم سینمائی نیمه شب اتفاق افتاد شاهد عشقی نامتعارف میان مرد جوان و زن میان سالی هستیم که در فضایی متفاوت اتفاق می افتد و لحظات خاصی را رقم می زند. با وی به گفتگو می نشینیم تا از کم و کیف ساخت فیلم سینمائی نیمه شب اتفاق افتاد جویا شویم.
در فیلم سینمایی خانوم به مسئله خانواده و ایستادگی زنان در مواجهه با شرایط سخت در کنار همسرانشان پرداختید و درفیلم سینمائی نیمه شب اتفاق افتاد این نگاه به زنان با رنگ و بوی دیگری تکرار می شود. زنی که همسری ندارد و با پسر نوجوان اش در کلان شهر با ماجراهای مختلفی روبرو می شود. این نگاه و دغدغه ساخت فیلم درباره زنان و سختی هایی که متحمل می شود از کجا می آید؟
به دلیل ارزش گذاشتن به جایگاه و قدرت زنان در اجتماع بوده که به نظرم در سینمای این سال هایی که داشتیم همیشه به بخش ضعیف و مظلوم زنان پرداخته شده است ، در واقع به زنانی که در حقشان ظلم می شود و در خانه مانده اند. فکر می کنم همه خانم ها از قدرتی که برایشان نهادینه شده برخوردارند و مدیران خانواده هستند و به راحتی می توانند مدیریت فضای بیرون هم حتی گاهی بهتر از مردان در بسیاری از فضاها به عهده بگیرند. به دنبال زنانی می گردم که قوی هستند و مثل من پای مشکلات می ایستند. به نظرم زنانی که در مشکلات درجا می زنند، افسرده می شوند و اجازه می دهند تا ظلم بیشتری به آن ها شود یک وجه از خود را نشناخته اند. سعی می کنم آن وجه کمتر شناخته شده یا کمتر درفضای فرهنگی به آن پرداخته شده را بیرون بکشم و درباره آن فیلم بسازم.
به اضافه آن که این مسائل قابلیت این را دارد تا نگاه جانبدارانه تر و گاهی فمینیستی پیدا کند درحالی که نگاه معتدل تری به آن شده است و مردان قصه منفی نیستند و همراه زنان در جریان قصه پیش می روند!!
صد در صد. من فمینیست نیستم و معتقدم مرد و زن هر دو جایگاه خود را دارند و در یکسری مسائل می توانند با هم برابر باشند و در مسائلی برابر نباشند. در واقع مردهای قصه خانوم نیز مردهای ارزشمندی هستند که مورد ظلم قرار گرفتند و در جامعه چه به لحاظ اقتصادی و یا فیزیکی وحتی اعتیاد مشکل پیدا کردند، اما فی نفسه قابل احترام و ارزشمند هستند که همسرانشان به خاطر آنها مبارزه می کنند و می ایستند، پس جایگاه مهمی دارند. حسین در فیلم نیمه شب اتفاق افتاد با وجود بیماری آدم درخود مانده ای است که در جامعه کمتر می تواند شرکت کند ولی آدمی است که او را از زاویه دیدخواهر، معشوق و یا عاشق و کسی که تلاش می کند در جامعه کار کند دوست داریم.
با توجه به این که نویسنده کار طلا معتضدی است و بالطبع احساسات زنانه هردوی شما در فیلم به وضوح دیده می شود، چقدر سلایق و ویژگی زنانه را در فیلم وارد کردید و آیا اگر فیلمساز مرد این فیلمنامه را می ساخت کار به این شیوه پیش می رفت؟
دیدگاه فیلمساز همیشه در فیلم جریان دارد و فکر می کنم نگاه من زنانه است چون وقتی در حال کار بودیم حتی فرشاد محمدی فیلمبردار می گفت احساس می کنم که زن هستم و پشت دوربین ایستاده ام از بس که لحظات را لطیف می گیری!!! نگاه فیلمساز از اثر جدا نیست و قطعا اگر مردی می ساخت حال دیگری در فیلم در جریان بود.
یکی از ویژگی های فیلم جریان داشتن قصه پیرامون شخصیت های جدیدی است که برای مخاطب تازگی دارد. چقدر به خصوصیات روانی شخصیت ها به لحاظ پرداخت در فیلمنامه به ویژه در مواجه با عشق و تاثیرات آن در جامعه پرداختید؟
خیلی زیاد. چون من همیشه دغدغه روانشناسی و جامعه شناسی دارم و در این زمینه مطالعه می کنم. با طلا معتضدی زمان نگارش فیلمنامه شخصیت ها را تحلیل می کردیم و زمانی که بازیگران وارد کار شدند نیز با آن ها درباره شخصیت ها صحبت می کردیم. این که شخصیت ها از کجا آمدند و به کجا می روند؟!! چه اتفاقاتی در زندگی برایشان افتاده و این اتفاقات چه تاثیری روی آن ها گذاشته است. در فیلم در تالارمراسم مرگ و عروسی توام با هم مثل زندگی در جریان است که غم و شادی در آن وجود دارد. شخصیت های قصه در آن جا شکل میگیرند و به واسطه گذشته ای که داشتند از نقطه ای به نقطه دیگر می روند. اما در شخصیت پردازی وجود شناخت آدم ها بسیار مهم است که آن را بیرونی کردیم و در اتفاقی که تشکیل داده ایم شخصیت این آدم ها پرداخت می شود و مورد تحلیل و بررسی قرار می گیرد.
چقدر به هماهنگی فرم و محتوا در کار فکر کردید؟ این که هر یک بر دیگری غالب نشود!
محتوای فیلم فرم را به فیلمساز دیکته می کند. یعنی ما قرار است فیلمی از جنس قصه عاشقانه بسازیم و اگر بخواهیم کاری کنیم که با بازی من فیلمساز فرمی متفاوت به خود گیرد و از محتوا پیشی بگیرد به نظرم کار عبثی است. قصه ای کلاسیک عاشقانه که به نظرم نوع روایتش هم به لحاظ فرمی باید کلاسیک باشد و سعی کردیم این دو را با هم نزدیک کنیم. در فیلم خانوم هم سه نوع فرم فیلمبرداری براساس سه نوع محتوا داریم. در اپیزود آخر دوربین هیچ حرکتی ندارد و مثل شخصیت ثابت است ، در اپیزود دوم دوربین به همان کلافگی شخصیت ها است و در اپیزود اول نیز به شکل کلاسیک کار خود را انجام می دهد.
به نظر می رسد نیمه شب اتفاق افتاد به لحاظ ساختار جلوتر از خانوم بود. نظرتان چیست؟
خانوم را خیلی دوست دارم، اما این موضوع را از بسیاری شنیدم که نیمه شب اتفاق افتاد را بالاتر از خانوم به لحاظ ساختاری می دانندو خوشحالم، چون نشان می دهد مسیر رو به جلو را طی می کنم و لذت بخش است.
به عهده داشتن تهیه کنندگی هم زمان با کارگردانی کارتان را سخت نمی کند؟ به چه دلیل خودتان آن را قبول می کنید؟
هم سخت و هم سهل است. سهل است چون به لحاظ کارگردانی وقتی می خواهی کاری را انجام دهید با تهیه کننده دیگری روبرو نیستید که به خاطر امکانات و لوکیشن با محدودیت مواجه باشید و همه چیز دست خودت است و تصمیم می گیرید که به بهترین شکل برای اثرت قدم بردارید. سخت است چون مسئولیت دو برابر می شود، مسئولیت هنری و اقتصادی اثر به عهده تو می شود و کار آسانی نیست. هم زمان که کارگردانی و فیلمبرداری می کنید فکر این هستید که قسط بچه ها عقب نیفتد، پذیرایی به شکل صحیح انجام شود، لوکیشن بعدی آماده باشد. اگر تهیه کننده ای پیدا کنم که به اندازه خودم دغدغه سینما داشته باشد که در میان همکارانم هم است و بتوانیم با هم کار کنیم ترجیح می دهم کارگردانی کنم. در جاهایی که کارگردانان نیاز به تهیه کننده دارند هم برای کمک در کنارشان هستم تا کارشان را بهتر بسازند اما تا وقتی این اتفاق نیفتد ترجیح می دهم خودم تهیه کنندگی کنم که اثر ضربه نخورد.
بازیگران نیز همه تئاتری هستند و شکل کار با توجه به این که طلا معتضدی نمایشنامه نویس است به سمت فضای تئاتر می رود!!
درهمه فیلم هایم حتما از بازیگران تئاتر استفاده می کنم، چون توانمندی عجیبی دارند و امکان این که به فضای سینما وارد شوند سخت تر است تا بچه هایی که درسینما فعالیت می کنند. حضور پانته آ پناهی ها در خانوم اتفاق تاثیرگذاری بود که جایزه هم گرفت. ستاره اسکندری رنگ و بوی خاصی به فیلم داد که قابل ستایش است، یعنی نقش مکمل را به نقش مکمل خوش رنگ تبدیل کرد که تماشاچی دوست دارد او را نگاه کند. سینا رازانی هم از بچه های تئاتر است که حال و هوای تئاتر را با خود می آورد.آتیلا پسیانی و رویا نونهالی تئاتری هستند و حامد بهداد نیز تحصیل کرده تئاتر است .وقتی درباره نقش با بازیگران که دغدغه من است صحبت می کنم آن را درک می کنند و در ایفای نقش کم نمی گذارند، چون برایم بازی بازیگران مهم است. فیلمنامه را چندبار در زمینه دیالوگ نویسی و فضای کار بازنویسی کردم که به سینما نزدیک شود.
به جز دغدغه ساخت فیلم درباره زنان و خانواده چه موضوعاتی دغدغه شما برای ساخت فیلم است؟
یکی از دغدغه هایم جنگ است چون کودکی من در زمان جنگ بود و هم اکنون هم فیلم جنگی میبینم و کتاب با این محتوا می خوانم. جنگ تاثیری را از کودکی در روح من گذاشت و فکر می کنم سینمای ایران کم رنگ به آن پرداخته است. دربیشتر فیلم ها درگیر اتفاقات جانبی جنگ هستیم که دلم می خواهد کاری که در حوزه مردم در درگیری زمان جنگ انجام دادند را بسازم. دغدغه دیگر من کودکان هستند که معصومیت آن هاکاملا در مقابل قساوت جنگی قرار دارد و چند فیلم کوتاه و تله فیلم درباره کودکان هم ساختم. امروز سینمای کودک در حال کم رنگ شدن است و یادم است زمان بچگی آموزش پرورش بلیت می خرید و ما را به سینما می برد و سینمای کودک معنی داشت، اما امروز این تعامل وجود ندارد و بچه ها درگیر ماهواره و گیم و…. شدند. در پس همه این ها اخلاق و انسانیت دغدغه اصلی من است که باید وجود داشته باشد.
تاریخ گفتگو: آذر ۹۵
— روزنامه هنرمند —
گفتگو با تینا پاکروان
مارس 17, 2018
لینک کوتاه: https://mona-karimi.ir/8YMdG