اسیدپاشی پایانی بر یک عشق مازوخیستی
رضا درمیشیان یکی از فیلم سازان جوان سینمای ایران است که با ساخت فیلم سینمائی بغض تجربه قابل قبولی را در کارنامه اش ثبت کرد و در فیلم دومش عصبانی نیستم در معرض حاشیه های فراوانی قرار گرفت و لحظه ای از تیررس نگاه ها و رسانه ها دورنماند. وی هم اینک لانتوری را بر پرده سینماها دارد که با توجه به انتخاب موضوعی ملتهب ، بازخوردهای متفاوت مردم را نیز به دنبال داشته است. با وجود آگاهی از تمام حاشیه ها و این که خیلی اهل گفتگو با رسانه ها نیست، اما چند روز پیش از اکران فیلم برای گفت و گو درباره لانتوری و بررسی کارنامه کاریش به سراغ وی رفتم. جوانی مودب، فهیم و البته صبور که تلفنی به صحبت هایم مبنی بر متقاعد کردن او برای گفت و گوی متفاوت و البته صادقانه از باب رسانه ای گوش داد و نتیجه این گفتگو فکر کردن به این درخواست بود. اما به فاصله چند روز بعد طی تماسی که با هم داشتیم متوجه شدم رویکرد استراتژیک درمیشیان به طور کلی به عدم گفتگو با رسانه ها و در حد نوشتن یادداشتی درباره فیلم و دغدغه هایش برایش اکتفا می کند. شاید آن لحظه به آن چه مدنظرم بود نرسیدم، اما مطمئن بودم که در چنین شرایطی شاید بهترین کار ممکن را انجام داده است. به هر حال این فیلم مثل دیگر آثارش با هجمه انتقاد و به مساوات آن محبوبیت و استقبال میان مردم که مصداقش فروش میلیاردی فیلم در قبال تحریم حوزه هنری است رو به رو شده و بی شک حرف اندر باب احوالات این فیلم بسیار است که شاید باید فعلا ناگفته بماند و در حد توضیح فیلمساز به یادداشتی برای علاقه مندان به سینمای وی کفایت کند.
بنابراین به احترام وی که زمانی در مسیر ژورنالیستی گام برداشته گفت وگو با وی را به فرصتی بهتر موکول می کنم و قلمم را این بار به نوشتن یادداشت فیلم محدود می کنم. گاهی دوست داشتن هر آن چه انسان در مسیر طبیعی اش خواستار وقوع آن است به دلیل شرایطی اتفاق نمی افتد و باید به شکل موقت از کنارش رد شد. مثل دوست داشتن هایی که برای درمیشیان درباره توقیف عصبانی نیستم رخ داد و فعلا مجبور است از کنارش رد شود و به مسیر فیلمسازی خود ادامه دهد! و اما لانتوری!!
لانتوری سومین فیلم رضا درمیشیان پس از بغض و عصبانی نیستم است که سناریوی حاشیه سازی و هیاهو برای این فیلم نیز تکرار شد. شاید ظلم درحق درمیشیان در توقیف فیلم عصبانی نیستم و تحریم حوزه هنری در اکران لانتوری بستری را فراهم کرد تا تاثیر استقبال از این فیلم بسیار بیشتر از آن چه تصور می کردیم باشد تا عده ای یادشان بماند که همیشه محدود و تحریم کردن فیلم ها در سینمای ایران نتیجه معکوس داشته و این با فروش میلیاردی فیلم ها کاملا مشهود است. برخلاف نظر عده ای از منتقدان به نظرم درمیشیان در لانتوری به یک نوع کمال و پختگی به نسبت آثار پیشین خود دست یافته و توانسته با توجه به انتخاب موضوعی ملتهب از ساختارهای تکراری فیلم های مرسوم این چنینی و خط قرمزها پا رافراتر بگذارد و مخاطب را با فرم بصری جدیدی مواجه کند. در پیرنگ هر سه کار بغض، عصبانی نیستم و لانتوری عشق مازوخیستی و گرفتار شدن در شرایط حاد اجتماعی وجود دارد، در بغض عشق ژاله و حامد و بحث مهاجرت، در عصبانی نیستم عشق نوید و ستاره و شرایط ملتهب سیاسی،و در لانتوری عشق پاشا به مریم و اسید پاشی و قصاص. فیلم به سبک مستندهای گزارشی و سکانس های کوتاه و متقاطع ازگفت و گو با نماینده گروه های مختلف جامعه اعم از مددکار، نویسنده، شاعر، وکیل درباره سابقه اعضای گروه خلافکار به نام لانتوری و ناهنجاری های اجتماعی پرده بر می دارد. آغاز فیلم با فلاش بک ، تصاویر کات شده مستندگونه و صدای شات دوربین عکاسی به ایجاد ریتم تند در فیلم کمک کرده است که به کار گیری این نوع تکنیک و فرم با نگاه متفاوت به سوژه ژورنالیستی بر قامت این داستان به خوبی نشست. اما نکته اینجاست شنیدن قصه و تحلیل بزهکاری از زبان نمایندگان جامعه در فیلم به معنای بی طرفی کارگردان نمی تواند باشد، بلکه او نگاه ها را متوجه واقعیت جامعه با ارائه نظر های متفاوت می کند تا مخاطب خود به قضاوت بنشیند.
مرداد ۹۵
— روزنامه هنرمند —
لانتوری
آوریل 4, 2018
لینک کوتاه: https://mona-karimi.ir/89wmS