دنیای تاریک فریبا
فصل فراموشی فریبا داستان زندگی زن جوانی را روایت می کند که در گذشته زنی خیابانی بوده و از راه نامشروع امرار معاش می کرده است. او پس از آشنایی با مرتضی زندگی جدیدی را آغاز می کند، غافل از این که مرتضی هم چنان با شک و تعصب به او می نگرد و پیشینه تاریک او بر زندگی اش سایه افکنده است. فیلم با اشاره به آسیب های اجتماعی که زنان جامعه را تهدید می کند و بحث اشتغال زنان نیازمند با نگاهی به مسائل اقتصادی مطرح می شود. موضوعاتی با محوریت زنان بی سرپرست در جامعه که به تنهایی بار زندگی را به دوش می کشند در سینمای ما امری تازه نیست. اما روایت قصه ای جذاب می تواند شرط توجه مخاطب به فیلم علی رغم موضوع انتقادی فیلم به جامغه باشد. ایده فیلم با توجه به اوضاع اقتصادی و شرایط اجتماعی جامعه مناسب است، ولی فیلمنامه در بعضی بخش ها دچار ضعف و گاهی اغراق می شود.
فصل فراموشی فریبا فیلمی شخصیت محور محسوب می شود که خود را درگیر ماجراهای فرعی و فیلمنامه ای داستان محور نمی کند و مخاطب فقط به دنبال فریبا پیش می رود تا شاهد مشکلات یک زن در رویارویی با مردان جامعه اش که به گونه ای دیگر به او می نگرند و نا مهربانی همسرش باشد، البته این گونه، شک مخاطب را به حرف های مرتضی خنثی می کند. در واقع بیشترین حجم فیلم اختصاص به سوار شدن فریبا در وانت دارد که در حال باربری برای مشتریان طبقه های مختلف اجتماعی و سرو کله زدن با آن هاست. فیلم برخورد انسان ها را در لحظات سخت نشان می دهد، اما اغراق بیش از اندازه در نمایش مردان افراطی گر در گوشه کنار شهر فضای فیلم را غیر واقعی کرده است. همه مردان در این فیلم نامردند،به جز مرد قصاب همه مردان با رفتار خود، فریبا را در شرایط بغرنج قرار می دهند،بنابراین فریبا در کنار تنها مردی که احساس آرامش می کند فریدون پسر بچه عقب مانده ذهنی است. تقریبا شاهد دنیای خشنی از مردان هوسباز، لاقید در برابر فریبا هستیم و بهتر بود تا برای توازن در کار نیم نگاهی هم به مردانی شود که در جامعه هم چنان به زنان جدا از نگاه جنسیتی می نگرند، به خصوص در شرایطی که دیگر فعالیت زنان در جامعه امری عجیب تلقی نمی شود تا فیلم هم شکل معقول تر و مستند تری به خود بگیرد. رافعی سعی در به تصویر کشیدن آینه ای از نمای جامعه به مخاطب دارد که زنان گاهی ناخواسته و بدون انتخاب به سمت فسادپیش می روند و چاره ای جز این ندارند. نمونه اش فرشته (دوست فریبا) که از راه نامشروع مجبور به تامین معاش خانواده اش است و می تواند یاد آور این نکته باشد که شاید فرد با وجود قرار گرفتن در مسیر نادرست دیگر راه برگشتی به جامعه نداشته باشد و جامعه او را پس بزند. رفتار مادر شوهر فریبا که او را به هیچ وجه نمی پذیرد، نمونه بارز آن است. در حالی که فریبا گذشته خود را به فراموشی سپرده و پس از تصادف مرتضی راه و پیشه همسرش را دنبال کرده و با اقتدار در مقابل مردان می ایستد. در این میان ساره بیات نقش پر کنش و سخت را به خوبی پیش می برد و توانسته به تنهایی بار فیلم را به دوش بکشد. در نهایت با به هم خوردن زندگی فریبا و و سقط جنین که حس مادر شدن از او سلب شد، فریبا خانه را ترک می کند، اما این که آیا برای خود زندگی جدیدی آغاز می کند و یا مجبور است دوباره به منجلاب قدیم بیفتد موضوعی است که تماشاگر باید آن را حدس بزند
بهمن ۹۳