قدمی که در نیمه های راه بازماند
کیومرث پوراحمد همیشه برایم جزء کارگردانان بزرگ و دوست داشتنی است که تداعی کننده خاطرات خوش نیز بوده است. وی در قصه گویی تسلط خوبی دارد، قواعد سینما را می شناسد و در کارنامه فعالیت هنری آثار سینمائی و تلویزیونی بسیار مطرحی دارد. اتوبوس شب عنوان فیلمی متفاوت درباره جنگ تحمیلی عراق علیه ایران با بازی هنرمندانه خسرو شکیبایی بود که به اثری به یاد ماندنی از پور احمد تبدیل شد و این گونه او را به عنوان فیلم ساز جنگی هم معرفی کرد. اما پس از هفت سال کارگردان اتوبوس شب اثری را به نام پنجاه قدم آخر بر اساس ایده حبیب احمد زاده درباره سرگذشت یکی از نیروهای اطلاعات و عملیات لشگر رزهی نجف خلق کرد.
فیلم کوششی ناموفق از این سینماگر با تجربه کشور برای ساختن فیلمی درباره مفاهیم ارزشی دفاع مقدس و جنگ تحمیلی است و درباره مهندس هرمز شکیبا فردی غیر نظامی و خبره تجهیزات الکترونیک است که از او درخواست می شود تا در ازای گرفتن کارت پایان خدمت برای ادامه تحصیل در خارج از کشور ماموریتی را انجام دهد که شامل نصب یک کور کننده مواج در نزدیکی رادار عراقی هاست و او که با فضای جنگ بیگانه است می پذیرد و راهی جبهه می شود. شروعی خوب و امیدوارکننده که می تواند انتظار کشمش و تعلیقی جذاب را برای مخاطب داشته باشد. در نیمه اول فیلمنامه حول انجام عملیات می گذرد پس از انجام عملیات و تا قبل از خروج شکیبا از خانه کردها داستانی منطقی پیش می رود ولی در نیمه دوم به یک باره با داستانی مغشوش و بی منطق مواجه می شویم به عبارتی روایت لازم رعایت نشده ، صحنه ها بی مورد و کشدار می شود و اتفاقاتی روی می دهد که مرتبط با خط اصلی داستان نیست ، در واقع هیچ منطق و ارتباط عقلانی برای روابط شخصیت ها پیدا نمی شود که با سابقه پور احمد عجیب به نظر می رسد. برای مثال رابطه دختر کرد و مهندس جوان(شکیبا) و رقصیدن بی مقدمه او در وسط روخانه که بیشتر جنبه طنز دارد، برگزاری پیک نیک در وسط جنگ با دختر کرد و……… که با بی حوصلگی ترسیم و به نمایش در آمده همه به زیان فیلم تمام شده است. از سویی نمی توان از تلاش و نقش آفرینی خوب بابک حمیدیان و طناز طباطبایی در ادای لهجه دختر کرد گذشت و این بخش از کار بی شک مدیون چیره دستی فیلمساز و توانایی بازیگران بوده که موجب بالا بردن سطح کیفی کار (بدون توجه به فیلمنامه) شده است. واضح است کارگردان سعی در بیان مفاهیم ضد جنگ دارد و پنجاه قدم آخر همانند اتوبوس شب می توانست الگوی سفر قهرمان را طی کرده و با وجود دگرگونی ناچیز از هرمز قهرمان بسازد، اما در نهایت به فیلمی تبدیل شده که شتاب زدگی بسیار در فیلمنامه مانع از دیدن نکات مثبت شروع و ایده خوب فیلم می شود. کاش پس از هفت سال فیلمساز با دستی پر حضور می یافت تا خاطره خوش فیلمی جنگی و دفاع مقدس دوباره تکرار می شد و موفقیت فیلمساز به واسطه ساخت اتوبوس شب با این فیلم به نوعی از بین نمی رفت.
مرداد ۹۳
یادداشت فیلم پنجاه قدم آخر
مارس 14, 2018
لینک کوتاه: https://mona-karimi.ir/d4wuC