فیلم سینمایی عصر یخبندان
تقدیر گره خورده خارپشت ها به هم
می دونی تو عصر یخبندان کیا زنده می مونن، فقط خار پشت ها، اونا دوراه داشتن یا دور هم جمع شن و از هم گرما بگیرن یا از هم دور بشن تا خارشون تو بدن هم نره. دیالوگ و مضمون کلی فیلم جدید کیایی که روایتگر انسان هایی است که قصه زندگیشان به گونه ای در هم تنیده شده و سرنوشت هر یک از آنها بر دیگری تاثیر می گذارد. زندگی سرد و یخ زده ای که انسان ها برای گرما بخشیدن به آن مسیر اشتباه را انتخاب و به جای گرمایش به فرسایش خود دچار می شوند. کیایی با ساخت عصر یخبندان در عرصه فیلمسازی توانسته یک گام به جلو بردارد و بار دیگر داستانی با خرده پیرنگ های متفاوت با محوریت ناهنجاری اجتماعی، اعتیاد و تاثیرات مخرب آن بر خانواده ها را به نمایش گذارد.
وی به خوبی نبض و سلیقه مخاطب را می شناسد و با هدف قرار دادن ذائقه مخاطبان، آنها را تا پایان فیلم به راحتی با خود همراه و راضی از سالن سینما خارج می کند که یکی از دلایل موفقیت او قصه گویی مناسب و ترکیب لحظات تلخ و کمدی و بهره گیری از ریتم تند و بیان روایت منسجم و پر کشش است، تا در عین تلخ بودن واقعیت اجتماعی با لایه های طنز، تلنگر و نقد جدی تر بر جامعه داشته باشد. روایت فیلم به شکل غیر خطی و فلاش بک های به جا و قابل تامل، تعدد شخصیت ها را با داستان های فرعی در لایه های مختلف نشان می دهد به گونه ای که هیچ کدام از شخصیت ها بر دیگری ارجحیت ندارد و هر یک از آنان سهم خاص خود را در فیلم بر عهده دارند. این ویژگی امکان آن را به فیلمساز می دهد تا با توجه به تعدد بازیگر در یک مجموعه، همه به یک میزان سهم و حضوری یکسان داشته باشند. فیلمساز با وجود گروه شلوغ بازیگران، موفق شده تا بازی خوبی از آنها بگیرد. مهتاب کرامتی در نقش زن معتاد به شیشه و پریشان با اجرای تیک های عصبی بسیار خوب نقش آفرینی کرده و فرهاد اصلانی مثل همیشه حرفه ای ظاهر شده و از عهده نقش مردی که به او خیانت می شود به خوبی برآمده است، اما سحر دولتشاهی بسیارمتفاوت در این فیلم حضور دارد و پیشرفت بازیگری او را به وضوح در این فیلم می توان دید. به نظر می رسد ساختار شکنی فیلمساز در روایت قصه و بازنمایی یک موقعیت از چند زاویه که هر زاویه آن، بیانگر بخشی از حقیقت ماجراست، تعلیق روایی قصه را پر رنگ کرده است. از سویی گره گشایی و رفع ابهام در هر سکانس و به دنبال آن ایجاد ابهامی دیگر به شکلی که فیلمساز پیوسته در حال رو دست زدن به مخاطب است، با خلاقیت ایجاد فلاش بک مناسب توسط تدوین گر پاسخ پرسش های تماشاگر را به موقع می دهد. پایان بندی عصر یخبندان یکی از نکات مهم فیلم است که به راحتی می تواند زودتر از زمانی که کیایی آن را تا به انتها می رساند به پایان برسد. گویی فیلمساز به پایان رابطه بابک و منیر و ازهم پاشیدگی زندگی آنان اعتقاد نداشته و پایان خوش بخشش منیر از سوی بابک را هم بسیار کلیشه ای دیده که تصمیم گرفته تا با تصادف پایانی بابک در انتهای فیلم، او را دچار عارضه فراموشی نماید تا شاید بتوان امیدوار بود که بابک برای حفظ زندگی نقش آدم های فراموشکار را بازی می کند. فیلمساز با نگاه به فساد، اثرات اعتیاد بر شخص و زندگی اطرافیان به نتایج حاصل از آسیب های اجتماعی اشاره می کند و به حفظ کانون خانواده و زندگی مشترک با وجود عدم تفاهم و اختلاف نظر میان زوجین تاکید دارد، چرا که جدایی آنان از یکدیگر منجر به فرسایش و یخ زدگی رابطه می شود. کیایی علاوه بر انتخاب عنوان و تاحدودی محتوای اصلی فیلم از انیمیشن عصر یخبندان از عروسک اسکرات و بلوطش به عنوان وسیله ای پیش برنده داستان برای پی بردن به خیانت همسر بهره می گیرد. ساخت عصر یخبندان می تواند موفقیت دیگری برای فیلمسازی باشد که دغدغه اش طرح مسائل اجتماعی روز و بیان آن به شکل هوشمندانه و مورد پسند مخاطب است تا بتواند همواره علاقه مندان خاص سینمای خود را پیدا کند.
مرداد ۹۴