دنیای خشن و نامرد این چند نفر
بیشتر فعالان رسانه ای به ویژه در حوزه سینما، بیش از حرفه روزنامه نگاری به سینما علاقه مندند و پس از سال ها کار در این عرصه به شکل جدی تر حرفه سینما را انتخاب می کنند. حمید نعمت الله یکی از آنهاست که بعد از سالها کار مطبوعاتی و دستیاری مسعود کیمیایی با فیلم سینمایی بوتیک وارد سینما شد. وی به همراه هادی مقدم دوست زوج هنری خوب و کاملی را تشکیل دادند که زبان و حرف مشترک بسیاری دارند و گواهی این ادعا همکاری پیوسته آنها از گذشته تا امروز است. همکاری آنها با بوتیک آغاز شد. در این فیلم شاهد دردها و دغدغه های جامعه بودیم، پس از آن نوبت به بی پولی رسید که روایتگر فقیر شدن یک شبه فردی پولدار بود و توانست با طنزی موفق دغدغه های اجتماعی را به خوبی بیان نماید و نظر همگان را جلب نمود. اما آرایش غلیظ سومین فیلم نعمت الله هم این بار با همکاری مقدم دوست به موضوع کلاهبرداری پرداخته است. اثری اجتماعی و جسورانه که پیامش را در داستانی جذاب ارائه می دهد.او در یک دهه حضور در سینما سه فیلم ساخته و این تعداد حکایت از گزیده کاری و وسواس او در نگارش فیلمنامه ای درجه یک برای ساختن فیلمی با ارزش نشات می گیرد. داستان فیلم از جایی شروع می شود که قرار است باری از ترقه و فشفشه برای چهارشنبه سوری از بندر به سمت تهران بیاید، ولی این بار که متعلق به فاتحی (هومن برق نورد) است در گمرک می ماند و دوست او مسعود(حامد بهداد) مامور می شود تا این بار را از بندر به تهران بیاورد. داستانی یک خطی و قابل پرورش با خرده قصه هایی که به موازات خط اصلی قصه در جریان است. فیلم لحنی رئال دارد و در بعضی قسمتها رنگ فانتزی نیز به خود می گیرد. در عین حال با وجود مضمون تلخ، بافت طنز و کمدی در فیلم مشهود بوده و شاهد فیلمی با فضای عجیب و غریب در سینمای ایران هستیم. اغراق در کنش شخصیت ها و غلیظ بودن همه عناصر یکی از نکات مهم فیلم است و سبک نعمت الله در توجه به جزئیات و ریزه کاری داستانی و پردازش لایه پنهانی شخصیت ها از ویژگی های فیلم است. فیلم روایتگر انسان هایی است که برای رهایی از فقر و رسیدن به زندگی ایده آل و یافتن پول و منزلت اجتماعی از یکدیگر سبقت گرفته، و برای رسیدن به هدف به هر کاری دست می زنند. انسان هایی تنها که به دنبال فریب یکدیگر هستند اما در نهایت راه به جایی نمی برند. به تصویر کشیدن دنیا و زندگی پرزرق و برق که فقط پول در آن حرف اول را می زند و همه به دنبال منفعت خویش هستند. عنوان فیلم نیز از همین مضمون ریشه می گیرد، استعاره ازآرایش هایی که مانع از نمایان شدن حقیقت انسان هاست و همگی با این نقاب و آرایش، چهره واقعی خود را پنهان کرده اند. طراحی شخصیت ها در فیلمنامه بسیار خلاقانه صورت گرفته است و مخاطب در اولین برخورد و دقایق آغازین فیلم می تواند با آنها ارتباط برقرار کند و کم کم با داستان همراه شود. لادن دختر جوانی که به تازگی طلاق گرفته و می خواهد رابطه اش با مسعود را که پیش از ازدواجش آشنایی با او داشته دوباره شروع کند، او تا حدودی می داند مسعود مرد زندگی نیست اما بودن با او را به تنهایی ترجیح می دهد. لادن نماد زنان خوش خیال و تنهای امروزی است که در عین مستقل بودن دنبال مامنی برای رهایی خود از تنهایی و دوست داشته شدن هستند. مسعود فردی منفعت طلب که از لادن به عنوان ابزاری برای فروش محموله خود استفاده می کند. وی اهل عیاشی است و برای رسیدن به نفع خود هر کاری می کنند. هومن نیز به موازات مسعود فردی در پی منفعت است و خود را در سراسر فیلم زرنگ تر از همه می پندارد در حالی که او نیز رو دست می خورد. منصور پیرمرد معتاد که به پیشنهاد استاد آلمانی اش برای ازدواج با دخترش به آلمان می رود ولی با دیدن دختر و وضع مالی آنها پشیمان می شود، او هنوز ازدواج نکرده و پس از سالها به ایران برمی گردد. وی از تنهایی در رنج است و شبها به مسعود التماس می کند که پیش او بماند. اما جالب ترین شخصیت مرد برقی (علی عمرانی) است که با نگاه به زنان بدنش تولید برق می کند و به یک مورد نادر پزشکی تبدیل شده است. با نگاهی به بازیگران و عوامل حرفه ای فیلم می توان به شروعی خوب در اکران پاییزی امیدوار بود، اگر از فیلم های آپارتمانی با مضمون کلیشه ای خسته شده اید، دیدن فیلم را توصیه می کنم به دلیل آنکه شاهد فضایی متفاوت و تنوع لوکیشن ها در بندر لنگه و جزیره کیش و…..با موسیقی پر انرژی همایون شجریان بر روی فیلم خواهیم بود.
مهر ۹۳
یادداشت فیلم آرایش غلیظ
مارس 12, 2018
لینک کوتاه: https://mona-karimi.ir/56oa0