ماهنامه فرهنگ و سینما

گفتگو با محمد هادی کریمی


درام های شخصیت محور، نه حادثه محور
شما در زمینه پزشکی تحصیل کرده اید، چطور به سینما روی آوردید؟
پزشکی حرفه ای است که در آن شما به عنوان یک پزشک مستقیما با انسان ها طرف هستید،انسان هایی که یا بیمارند و یا از بستگان بیمار و یا هر دو می توان در سنین مختلف، طبقات اجتماعی مختلف و موقعیت های گوناگون برخورد کرد. ضمن این که هر بیماری یک واکنش نشان می دهد و این درست شبیه به فیلمنامه و شخصیت های آن است. تعدادی آدم متفاوت در موقعیت های دراماتیک متن با رفتارها و واکنش های خاص خود قرار می گیرند. شاید به این دلیل نوشتن به روی آوردم که در معرض این تنوع شخصیت ها بوده ام و فارغ از ملاحظات عرفی و قانونی با آن ها هم کلام شده ام. شاید به همین خاطر است که اکثر کارهایم شخصیت محور هستند نه حادثه محور.
تاکنون ۱۶ فیلمنامه سینمایی نوشته اید. خودتان را فیلمنامه نویس یا کارگردان موفقی می دانید یا هر دو؟
نه. وقتی می نویسم و دغدغه هایم را روی کاغذ می آورم، آرام می گیرم. آن موقع نمی دانم خودم آن را خواهم ساخت یا کسی دیگر و یا اصلا ساخته می شود. همیشه کار را از خودم سفارش می گیرم نه از نهاد دولتی یا تهیه کننده. در مورد کارگردانی هم ترجیح می دهم بیشتر متن هایی را بسازم که اگر خودم نسازم، امکان و شانس ساخته شدن پیدا نخواهند کرد.
و برای کارگردانی فیلمنامه های دیگران را هم کار می کنید؟
اگر به دغدغه های ذهنی ام در آن دوران نزدیک و شرایط ساخت آن مهیا باشد برایم تفاوت چندانی ندارد.
این فیلم اخیرتان چگونه شکل گرفت؟
برف از ناخودآگاهم می آید، این که بگویم یک واقعه عینی یا مطلبی باعث شد جرقه زده شود درست نیست. چیزهایی بوده که دیده ام، شنیده ام، زندگی کرده ام، لمس کرده ام و در ناخودآگاهم رسوب کرده و خود را به شکل برف عیان ساخته است، چیزهایی که درونمایه فیلم را می سازند، از وارستگی که در شخصیت استاد دیده می شود گرفته تا نقد مدعیان دروغین و تقابل میراث خواران و میراث داران واقعی.
در سه فیلمی که ساخته اید،” غیر منتظره” موضوع مدل، “امشب شب مهتابه” زندگی زوج هنرمند و “برف روی شیروانی داغ” زندگی یک شاعر مشهور را روایت می کنند و گویا موضوع هنر دغدغه شماست؟!
در هر سه داستان چنین ایجاب می کرد.
چرا زندگی یک شاعر را روایت کردید و به هنر دیگری مثل نقاشی، مجسمه سازی و..نپرداختید؟
یک هنرمند منزوی که همه با او دچار سوءتفاهم هستند، می بایست قهرمان یا شخصیت اصلی قصه می بود، همه درباره او بد قضاوت می کنند، از قاضی دادگاه گرفته تا شاگردانش. به نظرم بهتر این بود که این هنرمند یک شاعر باشد.
خودتان به شعر و شاعری چقدر علاقه مند هستید؟
طبعا بی علاقه نیستم و بازتاب این علائق در فیلم است.
بازیگران فیلم را هنگام نوشتن فیلمنامه انتخاب کردید یا پس از نگارش؟
پس از نگارش موقع نوشتن فضاهای ذهنی خودم را دارم و موضوع را با بازیگر یا تصویر سینمایی شده نمی بینم.
به نظرم تاکید زیادی روی استفاده از بازیگران چهره دارید؟
نه. برای من در این فیلم ملاک چهار اصل بود، توانایی، شباهت ظاهری با نقش گزیده،گزیده کار بودن و محترم و خوشنام بودن افراد، به جز این چهار مورد به حاشیه ها دقتی نداشتم.
حضور و نقش هنگامه قاضیانی در فیلم کمرنگ است. چرا بیشتر به نقش او نپرداختید؟
در این صورت می شد ملودرامی شبیه به هزاران کاری که در سینما و تلویزیون ساخته شده، این که زن و مردی با هم اختلاف دارند و..اینجا باید شخصیت مژده که هنگامه قاضیانی با استادی و مهارت آن را بازی کرد در می آمد که اتفاقا دو روی مختلف این شخصیت را در دو سکانس می بینیم. در سکانسی که جلوی دوربین است و مصاحبه می کند و خود را به گونه ای دیگر نشانمی دهد و سکانس پایانی که دوباره بر بستر همسرش ظاهر می شود و با او به گونه ای حرف می زند که گویا باور دارد که او زنده است و به حرف هایش گوش می دهد. کلا فیلم چه در داستان گویی و چه در شخصیت پردازی مینی مال عمل می کند و از روده درازی می پرهیزد. به نظرم هم این دو سکانس شخصیت همسر استاد را به تمامی نشان می دهد و هم قاضیانی در این دو سکانس خوب درخشیده است.
طراحی صحنه خانه استاد بسیار سنگین است!؟
این فضا برای یک شب بارانی که قرار است نود درصد فیلم در آن بگذرد و چشم بیننده اذیت نشود طراحی شده بود. در ضمن خانه ای که زن در آن حضور ندارد و ممتعلق به یک فرد فرهنگی و سرشناس است و باید آن فضایی را که مورد نظر بود به نمایش بگذارد.
همان طور که گفتید به دلیل نوع روایت فیلم بیشتر فیلمبرداری در خانه استاد می گذرد، اما بهتر نبود خاطرات شاگردان در فضای دیگر تصویر می شد؟
اسستاد با حفظ فاصله با مهربانی پذیرای همه در خانه اش بود،خانه او مانند آن دیر یا خانقاهی بود که مریدان به آن جا رفت و آمد می کردند. اتفاقا آن جایی که استاد با دوستان صادق ترش در تعامل است، از خانه بیرون می زند و او را در باغی که متعلق به ماهان است در خارج از شهر می بینیم، در صحنه شب یلدا ولی شخصیت های دیگر باید به نزد استاد می آمدند.
موسیقی متن فیلم محسوس نیست. بیشتر صدای باران در دل شب بر فیلم غالب است. چرا؟
گمان می کنم شما فیلم را با پخش صدای مطلوب ندیده اید، اگر در سالنی که صدا را استریو پخش می کند، فیلم را تماشا کنید متوجه می شوید که موسیقی و افکت با هم به خوبی میکس شده اند، اتفاقا صدای فیلم بخش مهمی از کار بود. چه صداگذاری که برایش دقت فراوانی صرف شد و چه موسیقی بسیار تاثیرگذار بهزاد عبدی که در اوکراین توسط ارکستر سمفونیک ضبط شد و برای این که هر دوخوب و به موقع شنیده شوند و مزاحم همدیگر نباشند تلاش بسیاری شد. امیدوارم به زودی تمام سالن های سینما مجهز به این سیستم پخش شوند.
آیا شخصیت های فیلم واقعی بودند و ما به ازای بیرونی داشتند؟
این گونه آدم ها زیادند. پس از نمایش فیلم دوستان هر کدام نمونه ای را برای هر یک از شخصیت ها مثال می زدند و می پرسیدند منظورت فلان شخص بود که واقعا هم نبود. شخصیت خاصی را مدنظر نداشتم؛ آدم ها می توانستند ترکیبی باشند از نوع آدم های مختلف و مشهوری که این سو و آن سوی محافل ادبی و هنری و به اصطلاح روشنفکری حضور دارند. اما در طراحی این آدم دقت داشتم به گونه ای نشودکه مخاطب عام که با این نوع شخصیت ها برخورد کمتری داشته و یا حتی نمی شناسدش نتواند با فیلم ارتباط برقرار کند.
چقدر وقت و نیرو برای ساخت فیلم گذاشتید؟
از زمان تولید تا آماده شدن برای نمایش حدود یک سال مراحل فنی،صدا و موسیقی زمان برد. به هر حال تمام تلاش گروه سازنده بر این بود که بهترین کار حرفه ای خود را در این فیلم به انجام برسانند.
این فیلم چقدر خواسته شما را برآورده کرد؟
به نظرم آن خواسته ای که داشتم مبنی بر این که مخاطب عام و خاص با هم از فیلم لذت ببرند اتفاق افتاد و رضایت کلی بینندگان نشان دهنده آن است که به این خواسته رسیده ام.
نسبت به دو فیلم قبلی تان واکنش مخاطبان در جشنواره به این فیلم چطور بود؟
خیلی خوب بود، منتقدان عموما فیلم را دست داشتند و تحسین کردند. تماشاگران جشنواره هم با رضایت سالن را ترک کردند. البته چون این فیلم نسبت به دو فیلم قبلی ام منتقدپسندانه تر است و مخاطب خاص را بیشتر از دو فیلم دیگرم راضی می کند، مسلما این نحوه تفاوت در برخورد دور از انتظار نبود.
از وضعیت نمایش فیلم راضی بودید؟
فیلم در پنج سالن اکران شد و به خود اکران ادامه داد در حالی که فروشش به نسبت این پنج سال اکران شده اند، بهتر بود. اگر این فیلم با این تبعیض آشکار روبرو نمی شد می توانست حلقه اتصال خوبی برای آشتی مخاطب خاص و سینمای مستقل باشد، اما نمی خواستند این اتفاق بیفتد.
از تبلیغات راضی هستید؟
وقتی فیلمی در سینمای مستقل ساخته و عرضه می شود و از حمایت های دولتی برخوردار نیست، نمی تواند آن چنان که لازم است تبلیغات داشته باشد.
می گویند بحران سینمای ما به ضعف فیلمنامه برمی گردد. شما این را قبول دارید؟
من این را قبول ندارم، بحران سینما به خاطر اجراست نه فیلمنامه. ضمن آن که بسیاری از فیلم های نازل و سطحی و کمدی های دم دستی چیزی به اسم فیلمنامه ندارند. شما فیلم های مطرح هر سال را مرور کنید، فیلم هایی که سازندگانشان به عنصری به نام فیلمنامه و ارزش آن واقف بوده اند و از اثر یک فیلمنامه نویس حرفه ای استفاده کرده اند. در این فیلم ها عنصر فیلمنامه حرفه ای تر از موارد دیگر بوده است.
الگوی شما در فیمنامه نویسی چه کسانی بودند؟
الگوی خاصی ندارم، فیلم های خوبی را که باعث چالش فکری در ذهنم شود دوست دارم. عمدتا کارهای شخصیت محور که مختصات روانشناختی خوبی از شخصیت های خود ارائه می دهد.
به دغدغه ذهنی خود از کارگردانی رسیده اید؟
دغدغه ها پایان ناپذیرند، هر قدم که بر می داری تازه می بینی با آن مقصد دلخواه فاصله زیادی داری، به خصوص وقتی در شرایط تبعیض آلود کار می کنی و فیلمت در این شرایط اکران می شود.
آیا همین مسیر فیلمنامه نویسی را ادامه می دهید؟
بله. مسیری که همواره سعی کرده ام در آن گام بردارم چه در فیلمنامه نویسی چه در کارگردانی، یعنی سینمایی که سفارشی نباشد، اسیر جو و جریانات روز نبوده و برعکس صادقانه باشد. همین طور تظاهر به چیزی نکنم که به آن ایمان دارم.
تاریخ گفتگو: تیر ۹۰

لینک کوتاه: https://mona-karimi.ir/06yVX

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.