ماهنامه فرهنگ و سینما

گفتگو با محمدرضا عرب


مردم سینمای قصه گو را دوست دارند
محمدرضا عرب کارگردان خوش قول و همیشه در دسترسی است و به هر قیمتی مردم را روی صندلی سینما نمی نشاند. با فکر و تدبیر جلو می رود و مخاطب برایش اهمیت ویژه ای دارد.پس از ساخت “آخرین ملکه زمین”، دومین تجربه اش را با ساخت “ندارها” تکمیل کرد که با استقبال خوب مردم هم مواجه گردید.
نمایش فیلم”ندارها” در جشنواره و حضور بازیگران سرشناس نسبت به اثر قبلی تان، کسب دیپلم افتخار برای نقش آفرینی محسن تنابنده به وی، همه عواملی بود تا باعث شد همه نگاه ها به سمت فیلم برگردد و این برای شما که دومین اثر سینمایی خود را می سازید تجربه ای موفق به حساب می آید. چنین استقبالی را پیش بینی می کردید؟
به هر حال مردم با فیلم ارتباط برقرار کردند و خوسحالم که این اتفاق افتاده است. فیلم کاملا براساس و پایه فیلمنامه، کارگردانی و بازیگر است این فیلم براساس سینمای قصه گو طراحی شده و نشان می دهد که مردم ما با اصل سینما که فیلمنامه، کارگردانی و هنر بازیگری است ارتباط خوب برقرار می کنند. مردم سینمای قصه گو را دوست دارند و امیدوارم استقبال از این فیلم ادامه یابد. هم چنین امیدوارم از وضعیت تک سانس درآییم. در سینماهای فرهنگ و آزادی در روز فروش نیم بها فیلم حدود سه و نیم میلیون تومان فروخته که اگر نیم بها نبود ۷ میلیون می فروخت. طرح چرخشی اکران در سالن های پردیس نیز وجود دارد که من تازه با خبر شده ام و تک سانس و دو یا سه سانس هم با اکران های سانس صبح مزید بر علت می شود که از فروش فیلم می کاهد.
چرا با این فاصله فیلم دوم خود را تولید کردید؟
با وقفه نبود. در سال ۱۳۸۶ پروانه ساخت گرفتم و تقدیر این بود که سال ۱۳۸۹ کلید بخورد. من بعد از ملکه زمین در دانشگاه تدریس می کردم و بعد یک مستند به نام زنبق و خاکستر ساختم که در مورد فجایع زنان صهیونیست در بوسنی و هرزه گوین بود. دو فیلم تهیه کردم با نام تابلو به نویسندگی و کارگردانی سعید طالب زاده که در جشنواره فیلم کوتاه و جشن خانه سینما به نمایش درآمد و فیلم “زنبق و خاکستر” در جشنواره فجر و شهید آوینی به نمایش داده شده است. یک تله فیلم در سال ۱۳۸۷ تولید کردم. در این مدت فیلمنامه های زیادی خواندم تا به “ندارها” رسیدم.
گویا قرار بوده کمال تبریزی فیلم را بسازد؟
این فیلمنامه برای ایشان نوشته شده بود که مراحل واگذاری را طی کرده و فیلمنامه خریداری شد. ایشان هم لطف کردند و نامه واگذاری را برای ما گرفتند.
بیشتر ترجیح می دهید در چه گونه سینمایی فعالیت کنید؟ چه فیلمنامه ای شما را مشتاق ساخت یک اثر سینمایی می کند؟
گونه سینمایی برایم تفاوتی ندارد. فیلمنامه خوب مطرح است. ممکن است فیلمی طنز، تاریخی یا کودک کار کنم. برای من اصل سینما روی فیلمنامه و درام است. اگر آثار دراماتیک خوب به دستم برسد خودم باید اول با فیلمنامه ارتباط برقرار کنم تا برای مخاطبان هم این اتفاق بیفتد. به نظرم در اولین مرحله کارگردان باید ارتباط برقرار کند.
چرا ضعف فیلمنامه در سینمای ما وجود دارد؟
ما باید فیلمنامه نویسی را جدی بگیریم و به عنوان یک شغل حرفه ای به آن نگاه کنیم. اگر سینمای متفاوت و خوب می خواهیم باید حمایت جدی از فیلمنامه شود که فیلمنامه نویس دغدغه نداشته باشد در یک سال سه فیلمنامه بفروشد! به صرف سرگرمی به موضوع نگاه نکیم تا فیلمنامه نویس مجبور نباشد شغل دیگری داشته باشد. نهادهای ذیربط هم باید از فیلمنامه نویسان و آثارشان حمایت جدی کنند. علاوه بر این باید به بخش اقتباس از ادبیات کهن و آثار کلاسیک خودمان بپردازیم. ادبیات دو بخش است که یک بخش در کتب کهن و افسانه ای نهفته است و به نظرم اگر به روز شود چیزهای جذابی دارد و یک بخش ادبیات غنی داریم. هم چنین می توانیم به آثار کلاسیک و مهم جهان نگاهی جدی داشته باشیم. فکر می کنم رابطه ادبیات و سینما باید تقویت شود.
تجربه هایتان در مستند سازی تا چه حد به ساخت فیلم هایتان کمک کرده است؟
بالاخره پس از بیست و چند سال ساخت فیلم کوتاه و مستند و مجموعه، وقتی آثاری را می سازید صاحب نوعی نگاه به جامعه و عالم هستی می شوید.
چه نگاهی، بیشتر توضیح می دهید؟
نمی شود خیلی آن را باز کرد. صاحب نگاه شدن مهم است. با فعل و انفعالات جامعه را خوب و با دقت دیدن و نسبت به چیزهایی که در جامعه خودتان و جهان می گذرد، صاحب نگاه و فکر خواهید شد. می بایست خوب مطالعه کرد. مهم این است که شما با تفکر به سمت آثار خودت می روی و هرکسی با تفکر وروحیه خودش صاحب فکر و نگاه خودش می شود.
در ساخت فیلم “ندارها” چقدر از جامعه تاثیر گرفتید؟
ما به فقر نمی پردازیم. سه شخصیت داریم که فکر می کنند می توانند به دیگران کمک کنند.
در اطراف این سه شخصیت آدم های فقیر زیادی به تصویر کشیده اند. این طور نیست؟
بالاخره بخش خاصی از جامعه قرار است به فقرا کمک کنند ولی ما در فیلم رابطه فقیر و غنی نداریم. غنی تعریف دارد. ثروتمندان واقعی منشی دارند که کمک کردن به دیگران بخشی از زندگی آن ها می شود.
پس آدم هایی که می بینیم چه هستند؟
ما سراغ یک مشت دلال وواسطه می رویم نه افراد غنی. سراغ آدم های نوکیسه و ندید و بدید می رویم که از دل یک اقتصاد بیمار بیرون آمده اند. این ها فکر می کنند می توانند از راه دزدی به دیگران کمک کنند اما اشتباه می کنند. فیلم حرف جدی دارد. آدم هایی که خودشان را نساختند نمی توانند جامعه را بسازند و از راه خلاف قانون نمی توانند به دیگران کمک کنند. به شدت از شعار پرهیز می کنند. حتی مسیری که فکر می کنند درست است تا آخر می روند، جایی منصرف نمی شوند. ما در هیچ پلانی تشویق به دزدی نمی کنیم. در موسیقی فیلم هم هر چه فیلم به جلو می رود فرو رفتن در آسیب های اجتماعی لحاظ شده و القا می گردد. جامعه نیاز به قانون و مدنیت دارد و نمی توانی فقط خودت باشی.
شیوه روایت فیلم به صورت فلاش بک از زبان مهری است. ساختار فیلم این گونه اقتضا می کرد؟
ساختار فیلمنامه این بود و فکر می کنیم ساختار خوبی است.
به نظرم فیلم پر از نشنه هایی است که داستان را به هم وصل و به جلو پیش می برد. چقدر روی نشانه ها و پر رنگ نشان دادن آن ها تاکید داشتید؟
قرار نیست نمایش رادیویی ببینید. با نشانه، عکس، میزانسن و دکوپاژ با یک اثر ارتباط برقرار کنید. پس به نظرم این نشانه گذاری در فیلم درست بوده و به ارتباط تماشاگر کمک کرده است. نشانه ها پیوند دهنده قصه دراماتیک فیلم است.
چون باعث می شود مادر مهری در انتهای فیلم از طریق شنیدن اسم عباس از تلویزیون موضوع را بفهمد؟
بله دقیقا. بسیار خوب فیلم را دیدید و خوب نقد می کنید. نقد تمرین خوب و بد نیست،خوب نگاه کردن است.
هدف سه قهرمان از دزدی در فیلم، تنها خوشحال کردن اهالی محل به واسطه فقر و نداری شان است. این موضوع چقدر با عقیده شما همخوانی دارد؟
بحث فراتر است. در نیت خیر آدم ها تردیدی نیست. در شیوه کمک کردن مسئله داریم. شما در فیلم دیدید که پدر فاطمه در مورد پول دزدی حرف می زند و در اولین سوال می گوید بچه من که با پول دزدی خوب نشده؟ با این که فقیر است حاضر نیست پول حرام در سفره اش باشد. این نگاه من است. کمک کردن طی طریق می خواهد و باید از خود و منافعت بگذری.
سرنوشت سه نفر که به تراژدی تلخی منجر می شود تاکید شما بود یا به روند فیلمنامه های این چنینی، این نوع پایان بندی را می طلبید؟
آن ها با دنیای کودکانه و کودک درونشان می خواهند دنیای واقعی را بسازند. مرگ محمود به سادگی خودش است. هم چنین بخشی از فیلمنامه متاثر از یک نگاه من هم است. فیلمناه قصه را روایت می کند و بازیگر مرز بین فرزانه و مردم است و تصویر و دراماتیزه کردن، کار کارگردانی است. این اتفاق بازتاب عکس العمل خودشان و سرنوشت آن ها بوده است.
مونولوگ های مهری در طول فیلم خیلی از پیام ها و حرف های فیلم را به مخاطب انتقال می داد. مثلا این که وسوسه شدیم این قدرت را به زور از خدا بگیریم. این همان نتیجه فیلم است؟
روایتگری را در جایی با عکس داریم. در دو سکانس مهری در ابتدا و انتهای فیلم و باقی مونولوگ صدای خارج از صحنه دارد. این حرف کلید فیلم است. اشتباه زمانی شروع شد که این سه نفر فرصت را به زور از خدا گرفتند. من چهار سال این مونولوگ را زمزمه می کنم و موی تنم سیخ می شود. طالب زاده این دیالوگ را خیلی خوب نوشته است.
بازی گرفتن از محسن تنابنده در نقش یک ناشنوا چگونه بود؟ خودتان شناختی از جامعه ناشنوایان داشتید؟
تنابنده به توصیه خودش علاقه مند به ارتباط با ناشنوایان بود. معلمی داشت که از انجمن ناشنوایان با ما همکاری کرد. سعی کردیم اتفاق درست بیفتد. محمود کر است ولی لال نیست و کاملا کاراکتری را که طالب زاده نوشته است تنابنده خوب اجرا کرد.
در جریان بازی گرفتن از بازیگران چقدر بداهه کار کردید؟
زمانی که متن را خواندیم بازیگران با اثر به خوبی ارتباط برقرار می کردند. وقتی بازیگر با اتمسفر قصه و شخصیت ارتباط برقرار کند کارش را انجام می دهد. زمانی باید بداهه کار کرد که متن در اختیار نیست. ولی وقتی متن داریم و فیلم کاراکترپردازی شده بداهه نیاز نیست. بازیگران به غیر از صحبت با من در پیش تولید با طالب زاده گفتگو کردند و پیشینه شخصیت ها را سوال کردند.
چقدر به گیشه و تماشاگر اهمیت می دهید؟
من با نگاه زیباشناسانه خودم فیلم می سازم و به مخاطب می گویم شریک نگاهم شود.
از تجربه ساخت “ندارها” چقدر احساس رضایت می کنید؟
هر آن چه به فکرم می رسید و باید برای ساخت یک اثر متفاوت و شرافتمندانه انجام می دادم کردم.
تاریخ گفتگو: مهر ۹۰

لینک کوتاه: http://mona-karimi.ir/wRZkp

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.