روزنامه اعتماد

گفتگو با فریدون جیرانی


کار سیاسی نمی کنم
فریدون جیرانی چهره نام آشنای نسل سوم سینمای ایران که علاوه بر نویسندگی، کارگردانی و تهیه کنندگی، تجربه اجرا در تلویزیون و فعالیت در مطبوعات را دارد. وی پس از اجرا و سردبیری برنامه هفت، هم چون سابق به فیلمسازی و تهیه برنامه ای سینمایی همت گمارد و در حال حاضر اجرای برنامه سی و پنج را به شکل اینترنتی شنبه شب ها به عهده دارد، فضایی که به نظر می رسد تریبون آزادتری را برای گپ و گفت با هنرمندان فراهم کرده تا از دغدغه ها و حال و هوای سینمای این روزها سخن بگویند. فیلمساز محبوب قصه گوی سینمای ایران این بار نگاه و شرایط جدیدی را در آخرین فیلم سینمایی خود تجربه کرده است. تریلری جنایی که در فضای سیاه و سفید و متفاوت تر از سایر آثار او و با المان های سینمای نوآر روایت می شود. جسارت کارگردان در عدم پیروی از کلیشه های رایج این روزهای سینمای ایران نکته قابل توجه ای است که نشان از تمایل او به تجربه ژانرهای دیگر در سینما دارد.
آغاز فعالیت هنری شما پیش از انقلاب از چه زمانی آغاز شد؟
من متولد شهر کاشمر هستم و تا ۶ سالگی در مشهد و از ۷ تا ۱۶ سالگی در تربت حیدریه بودم. از سال ۱۳۴۷ که حدود ۱۷ سال داشتم تا سال ۱۳۵۱ در مشهد زندگی کردم تا این که در سال ۱۳۵۱ برای تحصیل در دانشکده به قزوین رفتم و سال ۱۳۵۴ به تهران آمدم و خبرنگار روزنامه اطلاعات شدم. در شهرستان اداره برنامه تئاتر بود که همه هنرمندان امروز مانند غلامرضا موسوی، بیژن امکانیان، مهدی صباغ زاده و همه هم نسلان امروز من در سینما به این اداره آمدند که کلاس تئاتر داشت. البته رضا کیانیان نیز در تیم جداگانه ای کار انجام می داد. رئیس کل اداره برنامه تئاتر آقای لطفی مردی باسواد بود که هم چنان در مشهد زندگی می کند. در واقع همه ما در اداره برنامه تئاتر و نمایش بازی می کردیم و بسیار در این زمینه آموختیم. آقای داریوش ارجمند کارگردان برنامه ها و نمایشنامه های اداره تئاتر آن زمان حدود ۸ سال از ما بزرگتر و تحصیل کرده در این زمینه بود. ایشان کارگردانی نمایشنامه “چوب به دست های ورزیل ” و” عصمت” را برعهده داشت که آغاز فعالیت من در تئاتر نیز ایفای نقش در نمایشنامه ” چوب به دست های ورزیل” بود. آن زمان دوربین ویدیویی وجود نداشت و همه با دوربین ۸ میلیمتری فیلم خانوادگی می گرفتند، تا این که تلویزیون هزینه ای را متقبل شد تا علاقه مندان به فیلمسازی با دوربین ۸ میلیمتری فیلم کوتاه بگیرند، چون در آن دوره دوربین ۱۶ میلیمتری گران و دوربین ۸ میلیمتری ارزان بود. در سال ۱۳۴۹ با دوربین ۸ میلیمتری داریوش ارجمند و بازی بیژن امکانیان فیلم ” بیژن و خیال وکفش “را ساختیم. سینمای آزاد که وابسته به تلویزیون بود در همه شهرستان ها از جمله مشهد، اصفهان، شیراز، اهواز کار خود را آغاز کرد. در آن دوره کیانوش عیاری فیلمساز شاخص سینمای آزاد در اهواز، ناصر غلامرضایی فیلم ساز شاخص خرم آباد و آقای محمدعلی سجادی و مجید قاری زاده در تهران فیلم ۸ میلیمتری می ساختند و می توان گفت این سینما بسیاری از جوانان را که پس از انقلاب فیلم ساز شدند دور خود جمع نمود.
از آن زمان به شکل جدی تر وارد عرصه ساخت فیلم کوتاه و مطبوعات شدید؟
در مشهد دو فیلم کوتاه با نام های” ثانیه های بسته “و ” بیژن و خیال و کفش” و پس از آن در قزوین فیلم کوتاه” اجازه هست آقای فلینی” را ساختم که پس از آن فیلم کوتاه نساختم و به تهران آمدم. آن زمان بیژن امکانیان منتقد روزنامه اطلاعات بود که مرا به آقای مجابی معرفی کرد و مسئولیت گفتگوها به عهده من قرار گرفت و به تدریج به سرویس هنری آمدم و در اواخر سال ۱۳۵۵ مسئولیت یک صفحه هنری در انتهای روزنامه به عهده من بود. در این فاصله قصد ورود به سینمای حرفه ای را داشتم، بنابراین شروع به نگارش فیلمنامه کردم که در اختیار اهالی سینما قرار می دادم. دو فیلمنامه ام به نتیجه رسید که یکی را به مرحوم خسرو هریتاش دادم که امکان ساخت آن میسر نشد. فیلمنامه دیگر را به ساموئل خاچیکیان دادم که آن هم تا مرحله ساخت پیش رفت و به دلیل آتش سوزی سینما رکس فیلم ساخته نشد. در واقع فیلمنامه نویسی را پیش از انقلاب شروع کردم اما نتیجه این که به فیلم تبدیل شود پس از انقلاب فراهم شد و در نهایت در تعاونی که من، مهدی صباغ زاده، غلامرضا موسوی و بیژن امکانیان تشکیل داده بودیم فیلم “آفتاب نشین ها” را ساختیم.
با وجود ساخت آثار بی شمار و متعدد در کارنامه تان، اما به عقیده منتقدان در چند سال اخیر فیلم سینمایی “من مادر هستم “که دچار جنجال های فراوانی هم شد کار قابل قبول تری در مقایسه با آثار دیگر شما بوده و اکنون نیز فیلم سینمایی خفگی را می توان کاری موفق در این چند سال دانست که به همین تناسب عده ای هم فیلم را دوست نداشتند. خفگی چه جایگاهی در کارنامه کاری شما دارد؟
به هر حال از هر فیلم سازی درباره آثارش بپرسند بی شک می گوید آخرین فیلم خود را دوست دارم که طبیعی است. خفگی را به عنوان فیلمی که تجربه، شرایط و موقعیت تازه ای را برایم فراهم کرد بیشتر از فیلم های دیگر دوست دارم، اما به معنای این نیست که فیلم های دیگر را دوست ندارم. می توان گفت خفگی آخرین نگاه و تجربه تازه من به حساب می آید که طبیعتا بیشتر دوست دارم.
با وجود گذشت چندین سال از ساخت فیلم سینمایی قرمز که درامی پر تنش با مایه های روانشناسانه بود، ولی هنوز در ذهن مخاطبان به خوبی به جا مانده است.علت ماندگاری و موفقیت فیلم را در این سال ها در چه می دانید؟
هر فیلمی که بتواند در هر دوره ای جریانی را بسازد ماندگار می شود و فیلمی که جریان ساز نباشد باقی نمی ماند. فیلم قرمز در شرایطی اکران شد که جامعه در حال تغییر بود و فضا و شرایط تازه ای وجود داشت، در اجتماع تحولات جدیدی در حال رخ دادن بود و جامعه به سمت آزادی های اجتماعی و مدنی می رفت. به این دلیل فیلم سینمایی قرمز در آن سال تبدیل به فیلمی جریان ساز از نظر شخصیت ها شد
گاهی فیلم سازان مولف هم نسل شما و حتی پیش تر که جریان و نگاه و سبک خاصی را در فیلم سازی را دنبال می کنند، به فراخور زمان نمی توانند رضایت مخاطبان را در سینمای امروز کسب نمایند و به نازل شدن کیفیت آثارشان متهم می شوند.آیا در مقوله فیلم سازی تاریخ انقضایی به فراخور بالا رفتن سن وجود دارد؟
مسئله سن نمی تواند باشد و به نظرم تفکر فیلمساز مهم است. باید دید تفکر فیلمساز تا چه اندازه با جامعه امروز همراه است و چقدر می تواند فضا، شرایط و حتی سینمایی که نسل جوان و تازه می خواهد را درک کند. امکان دارد تفکر فیلم ساز ۸۰ ساله ای مثل کلینت ایستوود با جامعه همراه باشد و تفکر فیلم ساز ۵۰ ساله ای با جامعه همراه نباشد و نتواند فیلم بسازد. به هر حال این موضوع به شکل طبیعی در میان نسل های مختلف فیلمسازان اتفاق می افتد، بسیاری از فیلمسازان نتوانستند هم چنان خود را حفظ نمایند و باید پذیرفت که فیلمسازی کار بسیار سختی است. فیلمساز باید خود را حفظ کند و من هم تلاش کردم تا امروز خود را حفظ کنم و باقی بمانم.
اما با وجود حفظ فیلمساز در زمانه خویش، گاهی توالی نوعی از سبک فیلم سازیی باعث تکرار نگاه هنری شما می شود که جوابگوی نیازهای مخاطبان نسل تازه سینما نیست و کار را زیر سوال می برد!
تکرار مهم نیست، مهم این است که فیلمساز فیلم بسازد، سرمایه گذار بیابد و در نهایت بتواند فیلم را اکران نماید. در حال حاضر یک نسل به آسانی نمی تواند فیلم بسازد و به هر حال ما فیلم ساز دولتی نیستیم تا دولت بودجه ای برای فیلمسازی به ما بدهد، بنابراین از بخش خصوصی کمک می گیریم. در بخش خصوصی نیز سرمایه گذار باید فیلمساز را بشناسد تا بتواند کار را سرمایه گذاری نماید. ادعایی ندارم که سالی یک فیلم ساختم ولی خدا را شکر تا امروز فیلم هایی ساختم و شرایط فیلم سازی من در این مدت ضربه نخورده است و حتی فیلم سینمایی خفگی بسیار کمک کرد تا شرایط فیلم سازی من ادامه پیدا کند. در نهایت زمانی هم فرا می رسد که فیلمساز دیگر فیلمی نمی سازد و این موضوع طبیعی است
شما فیلمساز گونه کلاسیک و داستانی هستید که با وجود دغدغه جذب مخاطب که مستلزم این نوع سینما است، از نمایش علائق تصویری خود و فضاها و المان هایی که به نوعی امضای شما در کارهایتان است به شکل پیوسته در کارهایتان بهره می برید!
من فیلم داستانی می سازم و اجازه نمی دهم تا قاعده فیلمنامه ام از قاعده کلاسیک خارج شود. به دنبال ساخت سینمایی هستم که قهرمان دارد، البته قهرمان لزوما به این معنا نیست که کار ارزشمند بکند، بلکه قهرمان می تواند صحرا مشرقی هم باشد. قهرمانی که از نقطه “آ” به نقطه “ب” می رسد و قصه ای برای تعریف کردن دارد. در فیلم سینمایی خفگی هم تلاشم را کردم تا تماشاگر را حفظ کنم. به هر حال هر انسانی تمایل دارد علاقه های شخصی خود را در کارهایش بگنجاند و به عنوان یک فیلمساز علایقم را در سینمایی قرار می دهم که تماشاگر ببیند. به شکل کلی دغدغه تماشاگر را دارم، چون سینمای داستانی دغدغه مخاطب دارد.
درفیلم سینمایی خفگی و از جایی که داستان آشنایی مسعود و صحرا آغاز می شود، شاهد ملودرام های سطحی و تکراری پیش از این در فیلم ها می شویم و حتی ریتم فیلم در بخش هایی بسیار کند می شود!
فیلمی که در همه سینماها نمایش داده شد که به نظرم داوران نیز آن نسخه را دیدند ۱۲۰ دقیقه بود. در جشنواره فیلم فجر و برای اهالی رسانه در برج میلاد ۱۰۵ دقیقه نمایش داده شد و در نهایت نسخه امروز ۱۰۷ دقیقه است که حدود ۸ دقیقه از آن کم شد. به طور کلی هدف ما ساخت ملودرام نبود و سعی کردیم خود را در این زمینه کنترل کنیم تا به ملودرام تبدیل نشود، با این حال تمایل داشتم تا شخصیت ها ریتم تند نداشته باشند و بیشتر قصه تند باشد
در همه آثارتان شخصیتی ثابت با عنوان مشرقی به طور پیوسته وجود دارد که بعضا قهرمان فیلم هم می تواند باشد. خلق و تکرار شخصیتی با این نام با چه هدفی صورت می گیرد!؟
در دوران کودکی ناظمی در مدرسه تربت حیدریه داشتم که انسان بسیار خوبی بود. به هر حال همیشه در اذهان از ناظم مدرسه تصویر خشونت، ترکه به دست و انسانی که کتک می زند و داد می کشد و بچه ها را تنبیه می کند وجود دارد، اما تصویری که من از آن ناظم با قدی متوسط و کمی چاق از کلاس اول تا ششم در ذهن دارم برخلاف همه این توضیحات بود که نام فامیل او مشرقی بود. به نظرم پسران و فامیل او هنوز در مشهد زندگی می کنند که انشالله هرجا هستند سلامت باشند. این فامیل را در فیلم قرمز بر روی یکی از شخصیت های فیلم گذاشتم و از آن جا این عنوان فامیلی را در فیلم های دیگر مانند، لیلا مشرقی در فیلم سینمایی صورتی، هستی مشرقی در فیلم سینمایی قرمز، علی مشرقی در فیلم سینمایی آب و آتش، مهین مشرقی در فیلم سینمایی شام آخر و… تا امروز صحرا مشرقی در فیلم سینمایی خفگی تکرار کردم. در واقع همه مشرقی ها حرف فیلم هستند.
فضایی که برای روایت خفگی انتخاب شده اعم از بی رنگی، بازی با نور و سایه سکوت مطلق تیمارستان، صدای آزار دهنده لولاها و درها، همه نشانه هایی از نگاه شما به سینمای نوآر دارد. حتی نگاهی هم به سینمای آلفرد هیچکاک به سبب حس تعلیق و غافلگیری دارید! آیا می توان نوآر را ژانری مستقل دانست یا مجموعه ای از فیلم ها است؟
نوآر زیر ژانر سینمایی است که از دل فیلم های پلیسی و گنگستری بیرون می آید. ژانر جنایی کم کم در سینمای امریکا در دهه ۵۰ با رمان های سیاه پیوند خورد. رمان هایی که نگاه اجتماعی به مسائل داشتند و پلیسی مانند کاراگاه اگاتاکریستی نداشتند. معمولا کاراگاه هایی آسیب پذیر چون مارلو دارند که دچار مشکلات اقتصادی هستند و با این حال با مسائل اجتماعی جامعه مواجه می شوند، در واقع در این فیلم های پلیسی زیر پوست شهر نشان داده می شود که از دل آن نوآر یا پلیسی سیاه بیرون می آید که معمولا قهرمانان زن فتان اغواگری دارد که دست به جنایت می زند. همه فیلم های پلیسی به شکلی متاثر از سینمای هیچکاک بوده و هیچکاک خود سر فصلی در سینمای ژانر دلهره است که از سینمای او هم تاثیر گرفتیم
به اقتضای فضای خاص حاکم بر فیلم خفگی و نوع گریم و پوشش شخصیت ها که قرار است مخاطب در یک بی زمانی و مکانی مطلق به سر ببرد، اما نمایش امکانات امروزی تناقضی حاصل از زمان و مکان را برای تماشاگر در فیلم ایجاد می کند!
فیلم قرار نیست از زیر سقف خارج شود و تماشاگر خیابان و شهری را نمی بیند. هدف این بود که فیلم زمان و مکان نداشته باشد، اما دو نکته این موضوع را زیر سوال می برد یکی موبایل و تلگرام بود که آوازی را ارسال می کند و دیگری نام پونک که به مکان اشاره دارد. در حقیقت در زمان ساخت فیلم به این فکر کردیم که شاید این ها نگاه اجتماعی داخل مکان ها را بیشتر کند، یعنی دو مسئله لا مکان و لا زمان و نشانه های روز با هم ترکیب شده و مفاهیم دیگر هم داشته باشند
انتقادی هم مبنی بر بازی سرد و ربات گونه بازیگران فیلم تا حد اغراق وجود داشت، حتی گریم الناز شاکردوست گریمی ساختارشکنانه در قیاس با گریم های دیگر فیلم هایش داشت! ظاهر شدن نوید محمد زاده در نقش مردی روان پریش و خشن یادآور ناصر ملک فیلم سینمایی قرمز می توانست باشد!؟
از ابتدا قرار بود شخصیت ها بازی سرد داشته باشند که آن ها را بی روح کند. الناز شاکردوست را در بسیاری از فیلم ها زیبا می کردند که این بار گفتیم او را زیبا نکنید و ایمان امیدواری هم گریم بسیار خوبی کرد. محمدرضا فروتن در نقش ناصر ملک فیلم قرمز شخصیت گرم تر و نوید شخصیت سرد تری دارد. ما در ابتدا عنوان کردیم که نمی خواهیم نقش مسعود به ناصر ملک تبدیل شود، بلکه می خواهیم شخصیت سرد و بی روحی شود. نوید محمدزاده هم بازیگر هوشیار و با استعدادی است و بسیار خوب کار را درک کرد. قرار بود نقش او از نقش های دیگری که ایفا کرده بود متفاوت تر باشد چون با وجود تنش در نقش های دیگر ولی در فیلم سینمایی خفگی باید تنش درونی داشت.
المان مشترک باران و برف در فیلم های شما همیشه وجود دارد و تکرار می شود به شکلی که گویی به تنهایی ایفاگر شخصیتی است!
بله در فیلم های دیگر از باران و برف به عنوان فضاسازی استفاده می کنم، ولی در خفگی باران مفهوم هم دارد، در فضا و شهری برفی و بارانی که باران قطع نمی شود و یادآور فضای نوآر پلیسی و جنایت است و فیلم را خفه تر جلوه می دهد.
چه شد به انتخاب زوج نوید محمد زاده و الناز شاکر دوست در فیلم خفگی رسیدید؟ گزینه های دیگری را برای این نقش ها در نظر داشتید؟
انتخاب اول ما خانم بهاره رهنما بود که لطف کرد آمد و گریم شد. معتقدم وی استعداد خوبی در ایفای نقش جدی هم دارد. ولی چون بازیگر نقش اول فیلم پسر جوانی به نام امیر رضا پاشا بود، باید در کنار او بازیگری مشهورتر از بهاره رهنما قرار می دادیم که البته بهاره رهنما بازیگر مشهوری است ولی چون از سینمای کمدی به سینمای جدی می آمد برای ما ریسک بود، بنابراین به پیشنهاد دوستان الناز شاکردوست انتخاب شد تا مقابل پاشا ایفای نقش داشته باشد. پس از آن متوجه شدیم آقای پاشا نمی تواند فیلم را تکمیل کند که پولاد کیمیایی به جمع ما اضافه شد تا نقش مقابل را بازی کند و قصه را به خاطر پولاد کیمیایی تغییر دادیم. امیررضا پاشا پسر خوب و علاقه مند به بازیگری نتوانست از عهده نقش بربیاید که تصمیم به تغییر او گرفتیم و در ۴۸ ساعت بعد نوید محمدزاده به جمع ما پیوست.
پولاد کیمیایی پس از اکران فیلم در جشنواره فیلم فجر اعتراضی مبنی بر کم شدن نقشی که ایفا کرده بود و به طور کلی مغایرت نقش با فیلمنامه اول داشت که وی اخیرا صحبت هایی را درباره شما نیز گفته است!
هر آن چه پولاد کیمیایی در این مدت عنوان کرده صحیح است و فقط در یک مورد اشتباه می کند که مدعی شده ما از او سوءاستفاده کردیم که این گونه نیست. ما پولاد کیمیایی را انتخاب کردیم تا نقشی را مقابل امیررضا پاشا ایفا کند و به نقش ایشان اضافه کردیم، حتی سناریو را تغییر دادیم. ولی وقتی آقای پاشا نتوانست از عهده نقش برآید فیلمنامه اول را کار کردیم. حتی پولاد از من اجازه خواست که دیگر در پروژه حاضر نشود و اصرار من باعث شد که دوباره به کار بیاید که اشتباه ما این اصرار بود چون اگر حضور نمی یافت امروز خودش آرامش را تجربه می کرد و نقش کوتاه در فیلم نصیبش نمی شد. البته امکان این که نقش را بیش از این اضافه کنم وجود نداشت و در همین حد باقی ماند. من با او همکاری های دیگری داشتم و بازیگر بسیار خوبی است و شاید حتی دوباره با او کار کنم. از گفتگویی که او با رسانه ای در این خصوص انجام داده ناراحت نیستم، چون مثل پسر من است و به او احترام می گذارم
خرده پیرنگ داستان زهره(ماهایا پطروسیان) با وجود کم رنگ بودن شخصیت، اما مکمل خوبی برای قصه صحرا بود. آیا زنان فیلم خفگی شخصیت های قابل ترحمی هستند؟
صحرا و زهره بدبخت ترین شخصیت های فیلم هستند ولی شجاعت و اعتماد به نفس زهره را صحرا ندارد.
مسعود دغدغه خروج همسرش به خارج از کشور را دارد و مشرقی توسط همسر مسعود اجیر می شود تا مدارک شخصی را از منزل برای او ببرد و در نهایت سقوط از راه پله موضوع را لو می دهد و مسعود از صحرا می خواهد کیف را به دست همسرش برساند. آیا این بخش با وجود ممانعت مسعود از انجام این سفر غیر منطقی نیست؟
به هر حال مسعود قهرمان قصه از نقطه ای که با صحرا آشنا می شود فکری به سرش می زند تا بازی جدیدی را آغاز کند و آن نقشه را ادامه می دهد تا به نتیجه برسد
پس در واقع مسعود عاشق همسرش نبوده است!
هم عاشق بود و هم نبود. در واقع عاشق همسرش است اما مرگ او می تواند همه ثروت را جابه جا کند و او و برادرش به ثروت دست یابند. به هر حال در فیلم های جنایی و این قبیل داستان ها جنایت ریشه اقتصادی هم دارد و شخصیت در عین عاشق بودن جنایت می کند و باید گفت شخصیت مسعود و صحرا هیچ کدام سالم نیستند.
آیا به پایان بندی دیگری به جز خفگی در آسانسور فکر کردید؟
به نظرم قشنگ ترین پایان همین بود چون کسی انتظار آن را نداشت، این پایان از ابتدا برای فیلم در نظر گرفته شد و جزیی از فیلم بود و تغییری در آن ندادیم، چون معمولا در فیلم های دیگر پایان بندی را عوض می کردیم. طبیعتا این پایان با نام فیلم هم خوانی داشت و آسانسور رعب و وحشتی ایجاد می کرد که برایمان مهم بود.
ژانر مورد علاقه شما در فیلمسازی علاوه بر سینمای قصه گو در بستر تریلر جنایی چیست؟
در دنیا فیلم سازانی که برای مخاطب عام سینمای داستانی می سازند، سعی می کنند به گونه های مختلف فیلم بسازند، اما گونه ای که تلاش می کنم تا در آن فیلم بسازم و ملودرام های روانشناسانه است که در آن جنایت و قتل جریان دارد که به نظرم خفگی در میان این ها شاخص تر است.
به نظر می رسد با توجه به آمیختگی ژانر وحشت با جنایت و قتل به فیلمسازی در این ژانر هم علاقه مند باشید!
علاقه به کار در ژانر وحشت را دارم، اما به نظرم باید جوانان این ژانر را بسازند چون آن ها با سینمای روز آشنایی بیشتری دارند، با آن عجین تر هستند و بهتر می توانند با تکامل جلوه های ویژه میدانی و جلوه های ویژه تصویری فیلم هایی از این گونه را بسازند. من با ژانر ملودرام عاشقانه که جنایتی در آن وجود داشته باشد عجین تر هستم. ژانر وحشت، ژانر جلوه های ویژه و جای معلق کردن دوربین است. به نظر می رسد هرفیلمسازی در سینمای ایران که سعی در ساخت این نوع ژانر داشته به اثری خنده دار تبدیل شده است.
با توجه به ارائه مباحث روانشناسانه در فیلم هایتان، تا چه حد از اطلاعات علمی این حوزه از مشاوران و روان شناسان در ساخت فیلم کمک گرفتید؟
علاقه به مباحث روانشناسی دارم و در این زمینه هم همواره مطالعاتی درباره اسکیزوفرنی، شیزوفرنی حاد، اختلال دو قطبی و.. داشته ام که به نظرم در این زمینه هر فردی باید اطلاعات داشته باشد. نوع طرح این مسائل در فیلم هایم گاهی درست و گاهی اشتباه درآمده است، اما برای فیلم سینمایی قرمز به یاد دارم که یکی از روانشناسان نقد مفصلی در مجله فیلم در این باب نوشت که بسیاری از مسائل عنوان شده در فیلم صحیح است، در حالی که به مطالبی اشاره کرد که من به شکل علمی دنبالش نبودم و همه چیز بر مبنای حس و غریزی بود. برای فیلم سینمایی پارک وی نیز به دانشکده روانشناسی دانشگاه تهران دعوت شدم که اساتید، رئیس دپارتمان و دانشجویان حضور داشتند و در آن جا تحلیل هایی از فیلم مبنی بر روان شناسی مطرح شد که در آن زمینه هم غریزی عمل کرده بودم و تاکنون با روان شناسان برای فیلم هایی از این جنس مشورت نگرفتم
تاکنون نسبت به ساخت کاری دچار تردید شدید؟
بله به جز فیلم اول که در نیمه راه احساس کردم شرایط کاری به لحاظ قصه و بازیگران مناسب نیست و کار را تعطیل کردم اما در بقیه کارها این گونه نبوده است
نظرتان درباره وضعیت سینمای مستقل این روزها چیست ؟
سینمای مستقل برای فیلم سازانی است که خارج از قواعد استودیو تجربیاتی دارند. در این سینما فیلمساز سعی می کند اجازه ندهد تا اقتصاد بر روی سینمای او تاثیر بگذارد و نمی خواهد فکرش دچارممیزی اقتصاد شود، این سینما در ایران خیلی معنا ندارد چرا که فیلم ها از صافی صدور پروانه ساخت می گذرد و یک نگاه ممیزی وجود دارد که اجازه ساخت فیلم هایی را می دهد، با این وجود حتی اگر آن نگاه مهربانانه وجود داشته باشد که مجوزی را دهد اما در نهایت مستقل نیست، سینمای مستقل یعنی مستقل از نظر فکر و ایده و اندیشه
ماهیت تشکیل و عملکرد گروه هنر و تجربه در سینما را چگونه ارزیابی می کنید؟
این که امکان نمایش فیلم های تعدادی از فیلمسازان پس از چند سال در گروه هنر و تجربه فراهم شده که به آن ها آرامش می دهد بسیار خوب است. باید وظیفه ما ایجاد آرامش در جامعه باشد و وقتی می توان در جامعه با هنر و تجربه آرامشی را ایجاد کرد چرا باید این آرامش را از فیلمسازان گرفت؟! به هر حال دولت هزینه ای پرداخت می کند که میان سایت، مجله و تعدادی از افراد تقسیم می شود که اشکالی هم ندارد و اگر این گروه وجود نداشت ۸۰ درصد فیلم هایی که در این گروه اکران می شود به نمایش در نمی آمد
تجربه اجرای برنامه برای شما چگونه حاصل شد؟به نظر می رسد حتی در حوزه اجرا مسلط تر از حوزه کارگردانی عمل می کنید!
پیشنهاد برنامه ای سینمایی به نام هفت را به دوستان دادم که قرار بود به عنوان سردبیر متون برنامه را بنویسم، بنابراین به دنبال انتخاب مجری بودیم تا برنامه را اجرا کند، برای این کار حسین معززی نیا را در نظر داشتیم که با هم صحبت کردیم ولی پشیمان شد. با افراد مختلفی در این خصوص صحبت کردیم که البته تلویزیون با حضور افرادی در برنامه نیز مخالف بود و کسانی را که موافق حضورشان بود به برنامه نمی آمدند. به هر حال قرار بود برای اولین بار چنین برنامه سینمایی از تلویزیون پخش شود و از این بابت نگران بودند. سال ۱۳۸۹ پس از اتفاقات سال ۸۸ سال سختی بود و اختلافاتی در سطح جامعه اتفاق افتاده بود. روزی پیشنهاد اجرای برنامه به من داده شد و حتی دوستان موافقت و تایید حراست و مدیران را اعلام کردند که من هم پذیرفتم و آن اجرا باعث شد که این کار را ادامه دهم.
آیا هدف برنامه هفت از ابتدا شبیه سازی با برنامه ای ورزشی مانند نود به لحاظ رویکرد انتقادی بود!؟
سینما با فوتبال فرق می کند، چون در سینما ایدئولوژی وجود دارد و نظام و دولت حساسیت بیشتری بر سینما دارد و در واقع سینما را از نگاه ایدئولوژیک می بیند، بنابراین مهم است که چه موضوعاتی در برنامه مطرح می شود. اما در فوتبال داور یا پاس ایدئولوژیک نداریم، حتی اگر برنامه فوتبالی مثل نود انتقادی شود در این اندازه است که چرا دولت این کار را کرده و چرا ورزشکاران این گونه هستند! البته عادل فردوسی پور بسیار انسان موفقی است و برنامه به خوبی مورد توجه مردم قرار گرفته است. سینما در ایران زیر ذره بینی است که جناح های مختلف نگاه ثابتی به آن ندارند و تلویزیون نیز رسانه حکومتی است که باید در آن نظراتی مطرح شود که مورد مخالفت عده ای قرار نگیرد. در سال های ۱۳۸۹ و۱۳۹۰ اختلافات شدید میان سینماگران وجود داشت و خانه سینما منحل شده بود و نمی توانستیم از افرادی در برنامه دعوت کنیم، از سویی تلویزیون با حضور عده ای مخالفت می کرد و بقیه هم به برنامه نمی آمدند. در دوره محمود گبرلو کار راحت تر بود و او توانست همه جناح ها را در دوره روحانی به برنامه بیاورد و کارهایی انجام دهد، پس از آن بهروز افخمی سعی کرد تا برنامه ای خنثی اجرا نکند.
اگر به شما پیشنهاد اجرای دوباره برنامه هفت داده شود می پذیرید؟
امیدوارم برنامه هفت تعطیل نشود، با نسل جوان جلو برود و تلویزیون نگاه بازتری به این مقوله داشته باشد تا همه تفکرات در آن مطرح شود. دیگر پیشنهاد اجرا به من داده نمی شود و من هم قبول نمی کنم، چون این موضوع دوره ای است و زمان می گوید که چه کار باید کرد. در آن زمان شرایطی پیش آمد که اجرای برنامه داشته باشم ولی امروز شرایط و زمان دیگری است که آدم خود را لازم دارد. باید تلویزیون نگاه خود را عنوان کند و مجری نیز باید طبق تفکری که دارد عمل نماید و اگر فکر و نگاه مجری وارد برنامه نشود به برنامه ای خنثی تبدیل می شود. همیشه شرایط جدید انسان تازه را می طلبد.
آیا در حین اجرای برنامه هفت تذکری مبنی بر اصلاح کار به شما داده نشد؟
درتلویزیون رسم نیست که صدایتان کنند که برنامه شما اشکال دارد و اگر اصلاح نشود برنامه تعطیل است. تذکری در کار نیست و آن چه گفته می شود به معنای این نیست که اشتباه را جبران کنید. در همه جای دنیا مدیریت تلویزیون حق دارد که برنامه را زیر نظر خود بگیرد و نظرش را درباره برنامه بدهد، اما معمولا فرد را برای اصلاح کار صدا نمی کنند. زمانی که من در حال اجرای برنامه بودم در پشت پرده با محمود گبرلو صحبت کرده بودند و او برای اجرای برنامه تازه موافقت کرده بود، بدون این که من در جریان باشم. این اتفاق برای محمود گبرلو هم افتاد و در حال اجرای برنامه با بهروز افخمی در این باره صحبت کردند. در دوره افخمی نیز به یک باره برنامه تعطیل شد که مطمئنا نفر دیگری را جایگزین می کنند. اصولا ماهیت تلویزیون این است که با تغییر مدیران حکم جابه جایی می دهند و با افراد هم دراین باره صحبتی نمی شود.
با این اوصاف دولتی بودن تلویزیون مانع از تبادل نظر و مشورت میان مدیران و برنامه سازان می شود !
تلویزیون رسانه ای دولتی است که در صورت خصوصی بودن تعریف آن فرق می کرد. در بخش خصوصی رودربایستی وجود ندارد و معیارفقط تبلیغات و پول است. در صورت عدم بازگشت پول و هزینه می توان گفت برنامه شما موفق عمل نکرده و فرد دیگر را جایگزین می کنند تا به موفقیت برسد، ولی در بخش دولتی معیار میزان رضایت مقامات و مدیران است که از نگاه آن ها این برنامه سینمایی چگونه است و نظرشان دراین باره چیست! میان تفکر دو فیلمسازی که یکی بر روی بخش خصوصی فیلم سرمایه گذاری می کند تا پول برگردد چون به گیشه فکر می کند و فردی که با سرمایه گذاری در پروژه ای قصد ساخت فیلمی با طرح مسائل جدید را دارد تفاوت وجود دارد.
آیا برنامه سینمایی سی و پنج می تواند جایگزینی برای برنامه ای سینمایی هفت در تلویزیون باشد؟ حاشیه های برنامه را چگونه مدیریت می کنید؟
به پیشنهاد دوستان ساخت برنامه ای سینمایی با نام سی و پنج مطرح شد که تریبونی برای هنرمندان است تا راحت و آزادانه تر به گفتگو بنشینند ، برای مثال تهمینه میلانی پس از پایان برنامه عنوان کرد که بسیار راحت توانستم صحبت کنم که این به نظرم نکته مهمی است. البته برنامه ها زیر نظر تلویزیون است و می تواند شاخه ای از تلویزیون خصوصی شود، چون در ایران تلویزیون خصوصی طبق قانون اساسی شدنی نیست و شاخه ای از تلویزیون خصوصی می شود که اجازه برنامه اینترنتی را در فضای بازتری بدهد مثل سایت شاتل که فیلم هایی در آن قرار داده می شود که سانسور کمتری نسبت به فیلم های پخش شده از تلویزیون دارد. مدیریت برنامه به طور کلی سخت است، اما در اجرای برنامه اینترنتی سی و پنج حاشیه ها کمتر است و می تواند خوراک خوبی برای مخاطبان علاقه مند به سینما باشد.
در جبهه سینما و رسانه تا به حال با کسی مشکل نداشتید؟ حتی در برنامه هفت همیشه به دنبال وصل کردن همکاران و دوستان بودید!
در برنامه هفت سعی می کردم وسط و میانه قرار بگیرم که ظاهرا رعایت اعتدال سخت است، چون هر دو انتظار خاصی از شما دارند و اگر به هر دو طرف حق دهم کار سخت تر است، عده ای حق را برای طرف دیگر قائل نیستند وبالعکس. وقتی برنامه ای سینمایی اجرا می شود که قرار است همه طیف ها را با هم داشته باشد، نباید جانب گیری وجود داشته باشد. ممکن است فردی فیلم فروشنده اصغر فرهادی را دوست داشته باشد، ولی به معنای این نیست راجع به فیلمساز دیگردر آن جناح حرف نزند و سکوت کند.
ممیزی ها تا چه حد مانع کار شما در فیلمسازی می شوند؟
به جز فیلم های سینمایی” من مادر هستم”، “قصه پریا” و “ستاره می شود” دیگر فیلم هایم کمترین ممیزی را داشته است. ممیزی تابع قانون نیست و تابع سلیقه است که معضل بزرگی است. اگر قوانین ثابت برای ممیزی وجود داشته باشد با تغییر رییس، قانونی جابه جا نمی شود، اما متاسفانه این گونه نیست. اگر به طور مثال من در شورای پروانه ساخت و نمایش و حتی در دولت روحانی باشم به شکلی به اثر نگاه می کنم و دیگری در دوره احمدی نژاد به شکل دیگر به آن نگاه می کند که مشکل سلیقه ای نگاه کردن به آثار است، با این که مطبوعات تابع یک قانون شده ولی سینما هنوز تابع سلیقه ها است
عده ای معتقدند باید پیش از صدور پروانه ساخت اعضای شورا و تهیه کننده و کارگردان تعامل و گفتگو داشته باشند. به نظر شما ماهیت این شورا چگونه باید باشد؟
من این موضوع را درک نمی کنم، چون نمی توان فکر فرد دیگر را تغییر داد. شما قرار است فیلمی درباره آسیب های اجتماعی بسازید و من به عنوان عضو شورای پروانه ساخت فقط می توانم حساسیت جامعه را در نظر بگیرم و بگویم که امکان ساخت چنین فیلمی وجود دارد یا نه؟! و یا بخواهم که پایان فیلم را تغییر دهید. فیلمساز به کار نگاه می کند و چرا باید بگویم که مثل من به اثر نگاه کند؟ فیلمسازی هنر بخشنامه ای نیست و عضو شورای پروانه ساخت وظیفه دارد تا برای صدور پروانه ساخت حساسیت ها را مد نظر قرار دهد، اما حق دخالت در تفکر فیلمساز را ندارد چون تفکر فیلمساز مستقل است و در نگاه ها تفاوت وجود دارد. اگر این تفاوت ها نباشد جامعه زنده نیست.
ساخت دو سریال مرگ تدریجی یک رویا و تعبیر وارونه یک رویا در تلویزیون تجربه خوبی برایتان بود که مورد توجه مردم نیز قرار گرفت! برای پذیرفتن کار در تلویزیون معیارهای خاصی را در نظر می گیرید؟
مدتی بود قصد ساخت سریالی برای تلویزیون را داشتم که دوست تهیه کننده ای پیشنهاد کار داد و سریال “مرگ تدریجی یک رویا” را ساختم. دوباره پس از مدتی شرایط ساخت سریال “تعبیر وارونه یک رویا” پیش آمد که دو سال به دنبال تولید آن بودم. در واقع سریال ساز تلویزیون نیستم و دوستان دیگر در تلویزیون به شکل حرفه ای سریال سازی می کنند. کار در تلویزیون تابع قواعد و الزاماتی است که همه باید رعایت کنند، حتی اگر مطابق میل نباشد و فیلمسازانی که در تلویزیون کار می کنند همه این الزامات را رعایت می کنند.ساده ترین نمونه تفاوت بستن روسری و پوشش در سینما و تلویزیون است.
گاهی به دلیل استفاده از کلاه گیس در مجموعه های تلویزیونی و یا فیلم های سینمایی مانند اثر کیانوش عیاری شاهد چالش های جدی در سینما میان مدیران و فیلمسازان بوده ایم!
مدتی پیش با آقای عزت الله ضرغامی در این باره صحبت داشتم که برای تصویر سازی زمان گذشته در ایران باید حتما زن بی حجاب را نشان داد که او گفت به دلیل محدودیتی که در ایران وجود دارد می توانید در خارج از کشور از زنان خارجی و ارمنی بخواهید نقش زنان ایرانی را در خیابان اجرا کنند. باید فقها درباره کلاه گیس گذاشتن زنان در فیلم های کیانوش عیاری تصمیم بگیرند و بالاخره روزی در این باره تصمیماتی گرفته می شود. به نظرم آن قدر مسائل مهم تری در سینما وجود دارد که نمی توان گفت امروز فقط به این موضوع بپردازیم و درباره این موضوع هم در زمان خود تصمیم گیری می شود.
اگر روزی قرار باشد دیگر فیلم نسازید چه می کنید؟
شانس بزرگم این است که اگر روزی فیلمسازی نکنم و در خانه بنشینم غمگین نمی شوم، چون برنامه هایی برای خود دارم برای مثال می توانم مقاله بنویسم، با مطبوعات همکاری کرده و مصاحبه کنم. کارهای تحقیقی انجام دهم، کلاس فیلمنامه نویسی و بازیگری را برگزار کنم که مواجه با نسل جوان به من انرژی می دهد، اجرای برنامه داشته باشم. البته علاقه اول من فیلمسازی است اما اگر این امکان فراهم نشد دچار اندوه فیلم نساختن نمی شوم و یک پیوستگی دارم که نجاتم می دهد. عده ای که فقط فیلم سازی می کنند، متاسفانه پس از چند سال بیکاری صدمه می بینند.
یادم است در جایی گفته بودید که فیلم باید گیشه داشته باشد. درباره خفگی هم مانند سایر آثارتان نگاه به گیشه وجود داشت!؟ با توجه به تراکم اکران در فصل پاییزآیا از زمان اکران فیلم سینمایی خفگی راضی هستید؟
بله.گیشه یعنی فروش و فیلم بدون فروش زنده نیست،گیشه یعنی پول فیلم را از گیشه درآورید و این به معنی نازل بودن فیلم نیست بلکه به معنی درست بودن شرایط تولید فیلم است. مهم این است که توانستیم اکران فیلم را بگیریم و تصور نمی کردیم خفگی تا این میزان فروش داشته باشد و مورد توجه قرار گیرد. آقای منوچهر محمدی لطف کرد و در گروه زندگی قرارداد ما را بست و باعث شد پس از فیلم سینمایی “نگار” قرارداد اکران داشته باشیم .دوستان نیز با درایت و تلاشی که داشتند تبلیغات فیلم را انجام دادند که در جهت معرفی فیلم بسیار کمک کرد و تماشاگران را راضی از سالن سینما بیرون کشاند.
در زمان کاندیداتوری حسن روحانی حاشیه هایی درباره شما مبنی بر ساخت فیلم انتخاباتی این چهره مطرح شد که حتیتایید و یا تکذیب نشد. آیا خود را فیلمساز و یا فردی سیاسی می دانید؟
آن زمان در مراسم دکتر روحانی شرکت کردم که عده ای تصور داشتند قرار است فیلمی انتخاباتی بسازم، در حالی که پس از آن به ستاد ولایتی نیز رفتم و ایشان را هم دیدم و قرار بر ساخت فیلمی نبود و آن دوره به این فکر می کردم که خوب است تا با نظرات مختلف آشنا شوم. از آن جنس فیلم سازانی نیستم که برای کسی فیلم بسازم و فیلم ساز محافظه کاری هستم که کار سیاسی نمی کند. فرد سیاسی هم نیستم که فیلم سیاسی تند بسازم و به نظرم این کار مناسب جوانان است
شرایط و فضای سینمای امروز ایران را چگونه می بینید؟
به هر حال سینما از شرایط جامعه ایران جدا نیست و بحران های اقتصادی، سیاسی و اجتماعی روی سینما تاثیر می گذارد. سینما تفریح شرایط آرام است و وقتی شرایط نا آرام باشد این تفریح ضربه می بیند، سینما در شرایط آرام رشد می کند و در شرایط نا آرام دچار مشکل می شود. شرایط و بحران اقتصادی و فاصله طبقاتی شدید در جامعه بحران ایجاد کرده است که باید فاصله طبقاتی کاهش یابد و معیشت مردم بررسی شود داستان آزادی مسئله فرعی است و مسئله اقتصادی ریشه در یک فضای آزاد سیاسی، اجتماعی دارد، چون بازار آزاد هم به فضای آزاد سیاسی اجتماعی نیاز دارد و همه این شرایط دست به دست هم داده تا بر سینما تاثیر بگذارد. اکنون حداکثر تماشاگر سینمای ایران ۲ میلیون است، در حالی که اوایل انقلاب فیلم سینمایی “عقاب ها” ۸ میلیون و فیلم سینمایی “کانی مانگا” ۵ میلیون تماشاگر داشته است.
علت کاهش تماشاگران سینما در این سال ها با وجود انبوه ساخت تعداد فیلم ها چیست؟
کاهش تماشاگر فقط به فیلم ها بستگی ندارد و عده ای کیفیت فیلم را دلیل آن می دانند. زمانی که فیلم های سینمایی” کانی مانگا” و “عقاب ها” به اکران درآمد ویدیو ممنوع بود به شکلی که فیلم های زبان اصلی بدون زیر نویس در پتو جابه جا می شد. ماهواره ای نبود و این همه کانال فیلم دوبله شده خارجی وجود نداشت و به راحتی در دسترس نبود. امروز دسترسی به فیلم های خارجی با زیر نویس وجود دارد، گستردگی ماهواره و تعدد کانال های تلویزیونی بسیار است. همه این مسائل باعث می شود تماشاگر کمتر به سینما برود. در حال حاضر هندوستان و امریکا سینما دارند و به گونه ای فیلم می سازند که بر پرده سینما قابل دیدن باشد، سینمای دیگر کشورها مثل ایتالیا و فرانسه نیز که زمانی با دنیا رقابت داشتند لطمه دیده است.
روزنامه سینما چگونه شکل گرفت و وقفه ای که در فعالیت آن افتاد به چه علت بود؟
دو سال پیش ما با ایده عجیب وارد کار شدیم و فکر کردیم می توان کارهایی کرد و تا مدتی هم موثر بودیم، اما بازده سرمایه کاغذی سخت است و در روزنامه باید پولی برگردانده شود تا بتوان هم چنان ایستاد. بنابراین وقفه ای در چاپ روزنامه به وجود آمد تا این که سرمایه گذار جدید وارد کار شد و روزنامه با شکل تازه ای دوباره کار خود را آغاز کرد. در دوره پیش سردبیر روزنامه بودم که این مسئولیت مرا بیشتر می کرد، ولی در حال حاضر به عنوان مدیر مسئول در روزنامه فعالیت دارم و در واقع دوستان فعالیت های دیگررا انجام می دهند که همواره حساسیت هایی در مطبوعات وجود دارد که باید رعایت شود .
تاریخ گفتگو: آبان ۹۶

لینک کوتاه: http://mona-karimi.ir/j4MMj

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.