ماهنامه فرهنگ و سینما

یادداشت فیلم ورود آقایان ممنوع


فیلم سینمایی ورود آقایان ممنوع

لحظه های کمیک در جزیره ای دور افتاده
در شرایطی که سینمای ایران با انبوهی از فیلم های کمدی سخیف مواجه است با شروع گرما در نخستین اکران تابستانی شاهد فیلمی در ژانر کمدی رمانتیک به دور از . لودگی هستیم. پیمان قاسم خانی نویسنده ورود آقایان ممنوع بارها ثابت کرده که فیلمنامه نویس خوشفکری است. او همواره قصه های مشخص و سر راست را انتخاب و با گزینش شوخی های بامزه و خنده دار، مخاطب را خیلی جدی با طنزی قابل قبول روبرو می کند. نوشته های او سرشار از موقعیت واقعی یک زندگی است که همه شخصیت ها به خوبی در موقعیت هایش گنجانده شده و همه جزئیات خیلی ملموس به نمایش گذاشته می شود. نام فیلم همواره یک اثر برای ارتباط با مخاطب و نشان دهنده نوع ژانر به کار رفته و حامل بار محتوایی فیلمنامه ای است که مخاطب قصد نشستن پایش را دارد. از سویی پرهیز داده شدن یک عمل بیش از پیش موجب وسوسه و تحریک شدن به آن مقوله می شود. این بار رامبد جوان و قاسم خانی با زیرکی و گزینش عنوانی تحریک کننده به ویژه برای جنس مذکر و طراحی پوسترها و بیلبوردهای تبلیغاتی جالب فیلم در تابلوی قرمز ورود آقایان را هم ممنوع اعلام می کند. این شروع خوبی است برای پیگیری فیلم و این که چرا باید از ورود آقایان جلوگیری به عمل آید؟ داستان فیلم بسیار ساده است. همه ماجراها در مدرسه ای دخترانه با مدیریت خشک و سخت گیرانه که از ورود مردان جلوگیری می کند. آرامش برقرار است تا زمانی که معلمی جدید برای تدریس دانش آموزان به مدرسه می آید. ورود یک مرد به حدی برای دانش آموزان و مربیان مدرسه عجیب است که گویی یک مریخی پا به این سیاره گذاشته است. دانش آموزان هم در این حصار تنیده شده از مردان جامعه فراری و امنیت شان به خطر افتاده است. مدرسه بسان جزیره ای دورافتاده می ماند که اجازه ورود هیچ بیگانه ای را نمی دهد و پس از ورود آن همه وحشت زده و نگران هستند. لحظه های کمیک و اتفاقات خنده دار فیلم از همین جا آغاز می شود. اما فیلم فارغ از سبک کمدی و خلق لحظه های طنز و شادی برای تماشاگر، حامل بار محتوایی و نشانه های معنا داری است. مفهوم عشق برای مدیر مدرسه به گفته خودش در جایی از فیلم، ناشی از اتفاقات بیولوژیک ایجاد شده میان مرد و زن است که به مرور زمان رفع می شود. این دیدگاه نشان دهنده نوعی بیماری و شاید تجربه درک نکردن عشق در زندگی او قلمداد می شود، در حالی که عشق واژه ای مقدس الهی و جاویدان است. نکته دیگر نمایش برتری زن به مرد توسط مدیر مدرسه است که خود به واسطه منع ورود هر مردی به زندگی شخصی اش و حتی سرنگونی ابعاد و احساسات زنانه خود فارغ از فمینیستی بودن درصدد رقابت و به رخ کشیدن زنان در مقایسه با مردان از جمله بالا بودن هوش دختران نسبت به پسران و دعوت از پدر یکی از دانش آموزان برای مسابقه والیبال است. مبارزه ای که زن یکه تاز برای مقابله با مرد پیش می گیرد. در این فیلم چهار شخصیت به موازات چهار ضلع یک مربع که هر کدام نگاه خود را به موضوع ازدواج عشق و جنس مخالف دارند وجود دارد. ویشکا آسایش که در نخستین تجربه کمدی اش بسیار موفق عمل کرد، در نقش مدیری سرد خشک با ظاهری بد چهره مرد ستیز که عملی غیر منطقی(جلوگیری از مردان) را پیش می گیرد ظاهر شده است. او تنها شخصیت فمینیستی است که تماشاچیان زن در جریان فیلم با او همراهی نکرده و او را به نقد می کشند. او شخصیتی دو گانه دارد و به اصطلاح با دست پس می زند و با پا پیش می کشد. از سویی منکر این روابط شده و حتی علی رغم تلاش اطرافیان برای علاقه مند شدن او به یک مرد مقاومت می کند و از سوی دیگر از لحاظ روانی تلطیف تر شده و خود را آماده ازدواج می نماید. ولی زیبایی فیلم زمانی است که با وجود سخت گیری های بیهوده اش در تنهایی خودش را در کنار مرد جوان(عطاران) پای سفره عقد در کابوس می بیند و در نمایی از فیلم در روز بعد با ظاهری آراسته و متفاوت وارد مدرسه می شود و به موازات ورود مرد در ابتدای فیلم به آن سیاره ناشناخته با تعجب و حیرت مربیان و دانش آموزان روبرو می شود. این یعنی یک قدم جلو گذاشتن و اولین قدم تحول شخصیتی فرد و دریدن حصاری که دور خود تنیده است. او با این عمل ظرافت و زیبایی زنانه اش را به رخ مرد می کشد و حربه ای دیگر را در مواجهه با مرد بر می گزیند. رضا عطاران نیز برخلاف ظاهر دست و پا چلفتی اش بسیار عقل گرا و منطقی جلوه می کند. وی شخصیتی ساده، مهربان، دوست داشتنی همواره نیازمند مادر یا زنی حمایتگر است و به همان اندازه که مدیر با مردان جامعه سر ناسازگاری دارد، او تجربه ارتباط و معاشرت با زن ها (غیر از مادرش) را نداشته است. همه این ویژگی ها مخاطب را به همراهی با او دعوت می کند. تضاد و طباق دو شخصیت اصلی فیلم و استفاده از نقطه ضعف ها و پر رنگ نشان دادن عیوب یکدیگر،غرض ورزی و اشتباه فهمیدن مطالب در موقعیت های حساس طنز را به وجود می آورد. اما فیلم دو ضلع دیگر هم دارد بهاره رهنما یکی از مربیان مدرسه(تنها شخصیت رمانتیک فیلم) بسیار منعطف و ملایم با مردان رفتار می کند و به ازدواج با مورد مورد علاقه اش کشش بسیار دارد و حتی با کوچک ترین توجیه و تعریف و تمجید از جانب مادر عطاران سر ذوق می آید(اشاره به سکانس رفتن به آموزشگاه به همراه مدیر و بی توجهی به اطرافیانش). مانی حقیقی نیز نقش پدر یکی از داشن آموزان که همسرش فوت کرده را ایفا می کند. دختر او نیز قصد آستین بالا زدن برای پدر را دارد و پدر خیلی قهارانه با توجه به شناخت از زنان و دلبستگی همسرش موضوع را منتفی اعلام می کند. حقیقی تنها شخصیت پخته، منطقی . کامل فیلم است و این پختگی در بازی اش مشهود است. حال او باید به مردی از جنس خودش، آداب و معاشرت رفتار با یک زن و جلب توجه او را بیاموزد. او دنیای زنان را خیلی خوب می شناسد و در صحنه ای که همگی در باغ دور هم جمع شدند با حرکات چشم و ابرو، نقص عطاران را در بیان جوک(که ظاهرا فقط معلم شیمی را می خنداند) می گیرد. گویی شخصیت عطاران فقط در فرمول و معادلات حل شده و حتی قدرت خنداندن دیگران را ندارد، ولی برخلاف بی احساسی در ظاهرش، انسانی درون گرا و با احساس به نظر می رسد. در اواخر فیلم هم مدیر برخلاف ظاهر سرد و با توجه به معیارهای ذهنی اش از یک مرد، پس از کمی تحول می تواند به پدر دانش آموز فکر کند و عطاران و رهنما نیز با بیان و ابراز احساساتشان می توانند زوج خوبی برای هم تلقی شوند. این فیلم تحول و تکامل انسان و بحث زوجیت و به آرامش رسیدن زن و مرد را با بیان طنز به خوبی به تصویر می کشد و برخلاف عنوان فیلم ورود آقایان را در جامعه زنان به منزله مکملی برای زن و مرد به واسطه فعالیت اجتماعی لازم و ضروری مطرح می کند.
مرداد ۹۰

لینک کوتاه: http://mona-karimi.ir/aL6OX

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.