ماهنامه فرهنگ و سینما

یادداشت فیلم حوض نقاشی

فیلم سینمایی حوض نقاشی

خداوند عشق را آفرید
حوض نقاشی پس از فیلم های قطعه ناتمام، به آهستگی، پاداش سکوت، کتاب قانون، سعادت آباد ششمین اثر مازیار میری محسوب می شود. مضامین فیلم های میری اغلب دارای تنوع محتوایی است، وی پیوسته در حال تجربه کردن مضمون های متفاوت است و این بار معلولان ذهنی را در قالب یک خانواده به نمایش گذاشته است. حوض نقاشی بر محوریت مریم و رضا دو شخصیت اصلی (معلولان ذهنی) به همراه پسرشان(سهیل) بنیان شده و فیلمی شخصیت محور تلقی می شود. ایده کشیده شدن به سمت و سوی این موضوعات و جذب تماشاگر خلاقیتی می طلبد تا مخاطب بتواند با آن ها همراه و همدل شود و از سویی واقعیت های جامعه در ارتباط با این قشر افراد را ملموس تر درک نماید. حوض نقاشی سعی دارد بخش هایی از وجود انسان را که گاهی نادیده گرفته می شود نمایان ساخته و انسان ها را در شرایطی خاص کنار هم قرار دهد تا با معجزه عشق از این شرایط سخت گذر کنند. حتما همه ما اطراف خود با چنین افرادی که این چنین مشکل داشته اند برخورد کرده ایم که با حمایت خانواده خود تشکیل خانواده دادند و صاحب فرزندی سالم شدند.
معلولین همانند همانند انسان های سالم حق زیستن ، حق تشکیل خانواده،حق اشتغال، نیاز به استقلال، عشق، محبت و….دارند که میری به همه این مسائل در فیلم اشاره می کند. نادیده گرفتن حقوق این قشر موضوعی گسترده است که حتی کاملا در یک فیلم هم نمی توان به آن پرداخت (اشاره به عبور مریم با ترس از خیابان ). رضا در مقام یک پدر حق دارد تا فرزندش را در مواقعی که دچار خطا می شود تنبیه و دعوا کند، او بعدازظهرها به عنوان فردی مفید در جامعه با آقاکریم سوپرمارکت محله همکاری می کند، پیک موتوری می شود. مریم نیزکه فقط طرز پخت کتلت به اشکال مختلف را می داند و سعی در حفظ کانون گرم خانواده دارد، او همانند مادران دیگر استرس سوار شدن فرزندش در اسباب بازی شهربازی را دارد و پیوسته نگران سهیل است. عشق والدین به سهیل و تلاش برای راضی کردن سهیل از خود با وجود معلولیت، آن ها رامستاصل و آشفته می کند. . در میانه شاهد انزوای سهیل و درک تفاوت های والدینش با والدین دوستانش می شود او همانند کودکان دیگر نیاز به والدین سالم را حس می کند. مادری که بتواند مانند خانم معلم پیتزا بپزد همانند او لباس های خوب بپوشد و … که با کوچکترین دعوایی از سوی پدر به خانم معلم پناه برده و به دلیل محبت معلم نسبت به سهیل که او را همانند فرزندانش می بیند خیلی غیر منطقی چند شب را در خانه آن ها می ماند و از معلم می خواهد او را به فرزندی قبول کند. در این مواقع سوالی در ذهن مخاطب شکل می گیرد نقش خانواده در ازدواج آن ها با وجود مشکلات پیش رو چقدر بوده؟ و حال که وارد زندگی مشترک شدند و هر دو نیاز به تجربیات و حمایت خانواده های خود برای رفع مشکلات زندگی دارند چرا در فیلم حضور ندارند و به حال خود رها شدند؟ بهتر بود تا جای خالی آن ها در مواقع بحرانی به چشم نیاید، البته میری با گنجاندن نقش معلم سهیل که خود دارای مشکلات بسیاری در زندگیش است سعی کرده نفر سوم و حامی برای این خانواده قرار دهد که با وجود بازی خوب صدر عرفایی که به خوبی از عهده نقشش برامده، اما نتوانست جایگزین مناسبی به شمار آید و برای مخاطب باور پذیر شود. فیلمساز در بخش هایی موضوع را سهل انگارانه پیش می برد زمانی رضا در پشت پنجره کلاس با سهیل صحبت می کند و سهیل صدایش را می شنود، بدون این که کسی متوجه شود، ولی با وجود این ایراد نباید از دیالوگ و صحنه دراماتیک که به سهیل می گوید (ببخشید من بابات شدم) غافل شد که فضای فیلم را تلخ ولی تاثیر گذار می کند. تلاش مریم و رضا در پختن پیتزا با دقت و چیدمان زیبا برای جلب سهیل و نمایاندن تواناییشان نشان از تلاششان برای حفظ ارکان خانواده با محبت و عشق دارد. یکی از انتقاداتی که بر فیلم وارد شده عنوان کردن بحث تحریم و تورم از زبان بازیگران است که وجودش در فیلم بی مورد دیده می شود و به فراخور گستردگی موضوع شامل حال همگان می شود و نیازی به درشت نمایی برای ضعیف نمایاندن افراد معلول محسوب نمی شود، هر چند می تواند نشانه ای برای مستقل بودن فیلم تلقی شود. شهاب حسینی و نگار جواهریان توانستند بازی قابل قبولی از خود به نمایش بگذارند، به دلیل این که نقش آفرینی چنین نقش هایی در این قالب جسارت و توانایی خاصی را می طلبد. مطمئنا ظاهر متفاوت این دو در اکران نوروزی همه را کنجکاو دیدن فیلمی متفاوت از آن ها می کند .
اردیبهشت ۹۲

لینک کوتاه: http://mona-karimi.ir/qUYXZ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.