ماهنامه فرهنگ و سینما

گفتگو با محمد متوسلانی


روزی روزگاری در خیابان
محمد متوسلانی تحصیلاتش را در مقطع کاردانی رشته زبان و ادبیات انگلیسی در دانشگاه تهران گذراند و در کلاس های بازیگری خصوصی رشته تئاتردر دانشکده هنرهای زیبا به سرپرستی دکتر مهدی فروغ شرکت نمود. وی تحصیلات نیمه تمام در دانشگاه کالیفرنیا در مقطع فوق لیسانس سینما دارد. او در سال ۱۳۳۷ با طوفان در شهر ما کار خود را آغاز کرد و به همراه منصور سپهرنیا و گرشا رئوفی گروهی سه نفره در بازیگری را تشکیل داد که به سه تفنگدار معروف شد که این گروه تا اوائل دهه ۵۰ فعال بود. وی پس از پیروزی انقلاب فعالیت سینمایی خود را ادامه داد و با فیلم های کفش های میرزا نوروز، جستجوگر و دو روی سکه نام خود را به عنوان کارگردان تثبیت کرد. با بازیگر قدیمی سینما به گفتگو می نشینیم تا از دوران کودکی و کارنامه هنری اش جویا شویم .
دوران کودکی شما چگونه گذشت و کجا زندگی می کردید؟
متولد جنوب تهران، منطقه حول و حوش خیابان مولوی هستم. دوران کودکی را در خانه بزرگی با عمویم در زمان جنگ (۱۳۲۰) زندگی می کردیم. خاطرم می آید در آسمان چیزهایی شبیه هواپیما می دیدیم که بال نداشت. دوره کودکستان در خیابان شاپور که دبستان و دبیرستان بود گذشت، دختران با بچه های کوچک بازی کرده و گاهی کادو به آن ها می دادند. کادویی که آن موقع گرفته بودم یک تلفن و نخی وصل به آن بود. پس از آن پدرم در خیابان خانی آباد منزلی خرید و تا کلاس سوم در دبستان ایران تحصیل کردم. سپس پدرم در خیابان منیریه خانه ساخت و دوره چهارم دبستان تا کلاس ششم را در مدرسه خرد گذراندم. ما در باغ بزرگ اجلال الدوله که مانند یک شهرک کوچک بود و در آن بسته می شد زندگی می کردیم. اجلال تیمساری بود که انتهای باغ خانه بزرگی داشت و ما بچه ها در زمین والیبال باغ بازی کرده و بازی های درون فیلم ها مثل تیر اندازی از پشت درختان به یکدیگر و…… را انجام می دادیم.

دوران دبیرستان و نوجوانی شما چگونه بود؟
دوره دبستان که پایان یافت ، پدرم در خیابان تیر که نزدیک دانشگاه بود خانه ای خرید. پدرم در لاله زار مغازه خیاطی داشت که نزدیکی به دارالفنون باعث راحتی رفت و آمد او می شد. یکی از دلایل ثبت نام در این دبیرستان، خوب بودن آن بود و دوم آن که پدرم با مدیر دبیرستان (آقای حداد) به واسطه (محمد عبدالله گرجی) ناظم سابق مدرسه که پسردائی او بود، دوستی و آشنایی داشت. اما زمانی که من به مدرسه رفتم گرجی دیگر آنجا نبود. دوسالی تحصیل کردم و پس از آن به دبیرستان ایرانشهر نزدیک پدرم که اول خیابان سعدی بود رفتم که نزدیک دوران ملی شدن صنعت نفت و تظاهرات بود.من طرفدار جبهه ملی بوده و هر روز روزنامه ها را خوانده و در تظاهرات شرکت می کردم.
چه زمانی با تئاتر و سینما آشنا شدید؟
زمانی تحصیل در دبیرستان دارالفنون ، با هماهنگی های میان مدرسه و تئاتر، ما را به تئاتر تهران می بردند. پدر یکی از دوستانم به نام خسرو هریر تاش داشتم که (بعدها فیلمساز شد) استودیو داشت که با سینما در این حین آشنا شدم و سینما را دنبال نمودم. تصمیمم بر این بود که پس از گرفتن دیپلم به خارج بروم و تحصیلات سینمایی را در آنجا ادامه دهم.
اولین تئاتری که همراه پدر رفتید چه بود و چه تاثیری در شما داشت؟
نام تئاتر محصلین کلک باز بود که تئاتر فرهنگ آن زمان بود. بسیار از تئاتر خوشم آمد و در همان زمان دبیرستان و زندگی درمجموعه باغ اجلال دیالوگ ها را حفظ و نوشتم. بچه ها را در اتاقی که پرده سفید کشیده بودیم جمع کرده و تئاتر را برای آنها اجرا می کردیم.
آن زمان فقط به واسطه علاقه به شهرت، کار در سینما وجود داشت؟
زمان تحصیل در دبیرستان ایران شهر، یکی از دوستانم در عکاسی لاله زار عکسی گرفته بود که از کار عکاسی تعریف کرد و پیشنهاد کرد عکس بگیرم که پس از مدتی عکس خود را در پشت ویترین دیدم. صاحب عکاسی با آقایی دیگر شریک بود و پس از جدایی یکی در خیابان شاه رضایی (انقلاب) عکاسی باز کرد، از من دعوت کرد چند عکس بگیرم. پس از آن در سر لاله زار عکاسی شایان را باز کرد ،دوباره عکس از من گرفت و پشت ویترین خودش آنها را گذاشت. روزی از طریق دوستی خبردار شدم عکس من در عکاسی سمت غرب تهران و خیابان آذربایجان گذاشته شده است. به دوستم گفتم من آن سمت نمی روم و تعجب کردم. بالاخره به آنجا رفتم و متوجه شدم، عکسی که در عکاسی شایان گرفته بودم به این عکاسی داده شده است. اولین زمینه شهرت آنجا شکل گرفت که در خیابان همه به من اشاره می کردند، در آن دوره به شدت شیفته محبوبیت بودم.
تجربه فیلمنامه نویسی برای شما از چه زمانی شروع شد و آن را چگونه فرا گرفتید؟
علاقه به سینما باعث شد مطالعه زیاد داشته و فیلم ها را ببینم. آن زمان سینما کلوب بود که فیلم ها را تفسیر و نقاط قوت و ضعف فیلم را توضیح می داد. در کلاس بازیگری هنرهای دراماتیک دکتر فروغ شرکت و در دانشکده نیز کلاس اختیاری تئاتر را برداشتم. به طور کلی در زمان کار با خاچیکیان نیز کنجکاو بودم و از او سوالاتی می پرسیدم. هدف و گرایشم این بود که به دنبال کارگردانی بروم، فکر می کردم کارگردان خلاق است و خود سوژه را انتخاب و کار می کند ولی بازیگر باید منتظر باشد تا فردی سراغش بیاید.
چه زمانی با همسرتان (مهین دخت بهرامی) آشنا شدید و ازدواج کردید؟
در دانشگاه تهران با هم آشنا شدیم، زمانی که در دانشکده ادبیات تحصیل می کردم. در زمان ساخت فیلم سه نخاله عقد کردیم و یادم است پس از انجام عقد، سر فیلمبرداری رفتم ،چون عجله برای رساندن فیلم داشتیم.
چرا با وجود فعالیت در سینما بازیگری، کارگردانی و فیلمنامه نویسی همچنان تصمیم گرفتید رشته سینما بخوانید؟
می خواستم کارم را ارتقا دهم و در زمینه کارگردانی با اطلاعات کافی کار کنم، چون سینما رو به جلو بود. از سویی تحصیل در خارج تابو شده بود که اگر فردی دانشکده نمی رفت، به مثابه داشتن کمبود بود. فکر کردم باید خلا را پر کنم.
کفشهای میرزا نوروز کمدی دهه ۶۰ با طرحی از داریوش فرهنگ چگونه پیشنهاد و تولید شد؟
پس از انقلاب مسائلی به وجود آمد که چه کسانی می توانند و یا نمی توانند کار کنند ،پیشنهادی یک فیلم تبلیغاتی و مناسبتی شد که قرارداد بستم، اما با این که مدتی کار نکرده و نیاز داشتم ، فکر کردم دلم راضی نیست عذرخواهی کردم. تا اینکه کفشهای میرزا نوروز پیشنهاد شد. ترجیح می دهم فیلمی کار کنم که جهت و مسئله ای نداشته باشد ،قرارداد بسته و کار آغاز و راه باز شد. از جهت کارگردانی پس از آن نیز مشکل نداشتیم، ولی از لحاظ بازیگری اجازه نمی دادند. حتی جوزانی برای دل و دشنه از من دعوت کرد، قرارداد بستم، ولی ارشاد اجازه نداد و ایراد گرفت. باید اجازه می دادند چه کسی بازی کند و با چهره ها مشکل داشتند ،مثلا پوری بنائی و ملک مطیعی به دلیل چهره بودن نمی توانستند فیلم بازی کنند. گفته می شد نظرات مردم تغییر کرده و اقبال سابق را به هنرپیشه های پیش از انقلاب ندارند.
از خاطرات نابتان در سینمای ایران بگوئید!
سینما به طور کلی یک وجه مشترک در همه جای دنیا دارد. اگر فیلمی نتیجه خوب نداشته باشد، تهیه کننده ها میانه خوشی با تو ندارند. درباره هنرپیشه ها در ایران و خارج همینطور است و تجربه آن را داشتم . وقتی فیلمی ساخته می شود که بسیار پرفروش می شود در همه جا از فیلمساز دعوت می شود، اما اگر برعکس عمل کند کسی به دنبال فیلمساز و عوامل نمی آید.
منتقد خوب و بد از نظر شما چه تعریفی دارد؟
منتقد خوب منتقدی است که به ذات نقد اعتقاد و به کارش اگاهی داشته باشد، حساب شخصی را وارد کار نکند ،چون زمانی که حساب باورها و عقاید شخصی به میان می آید نقد صحیح نیست. فردی که فیلم نگاه می کند باید بداند که از نظر مدیوم فیلم چه می خواهد بگوید و آیا توانسته مفهوم را بیان کند؟! زبان سینمایی را صحیح به کار برده یا نه؟! مسلط در بیان است یا نه؟! اجزا در خدمت آن است؟! موسیقی، بازی ها، طراحی ها هماهنگ است؟! فردی که براساس تفکر خود فیلم را می کوبد، نقد ناسالم دارد.
شما به عنوان منتقد دوست دارید سینما و فیلم را چگونه نقد کنید
منتقد باید هر فیلمی را فارغ از همه معیارها که خود دارد ببیند، به این توجه کند که فیلم چه می خواسته بگوید؟! اگر نکته ای، نقصی، ضعفی دارد آن را بگوید و کار هنرمند واداشتن مخاطب به تفکر است. فرض کنید فیلم کیارستمی را نمی توان با معیار هیچکاک سنجید. در نتیجه منتقد ذهن را باید خالی کند و با فیلم روبرو شود و ببیند که فیلمساز با کدام معیار و در کدام خط حرکت می کند و آیا در این راه موفق است؟!
تاریخ گفتگو: مرداد ۹۳

لینک کوتاه: http://mona-karimi.ir/K83pb

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.