ماهنامه فرهنگ و سینما

گفتگو با بهرام عظیمی


صد سال دیگر همین هستیم
بهرام عظیمی متولد ۱۳۴۵ ، دارای دیپلم اتو مکانیک، لیسانس صنایع دستی و نشان درجه ۲ وزارت ارشاد(فوق لیسانس افتخاری انیمیشن) می باشد. وی کاریکاتوریست بوده و از سال ۷۲ به صورت حرفه ای در زمینه انیمیشن فعالیت می کند.آثار وی بیشتر تیزر تبلیغاتی و در جهت فرهنگ سازی بوده است. وی ۳ فیلم کوتاه انیمیشن و چندین مجموعه کوتاه در کارنامه خود دارد و تهران ۱۵۰۰ اولین انیمیشن سینمائی او محسوب می شود
با توجه به این که شما کاریکاتوریست هستید. چگونه از رشته صنایع دستی به سمت انیمیشن رفتید؟آیا علاقه شخصی به انیمیشن داشتید؟
من به انیمیشن خیلی علاقه ندارم. در سال ۷۱ شرکتی در روزنامه کیهان آگهی استخدام کاریکاتوریست داده بود و به افراد انیمیشن آموزش می داد، در آن زمان کامپیوتر تازه رونق پیدا کرده بود ،من آن زمان دانشجو بودم و در خیاطی کارکرده و از سویی فروشنده بودم، به دلیل آن که رشته تحصیلی ام صنایع دستی بود در موزه آبگینه و سفالینه نیز کار کرده و از اشیای موزه نقاشی می کردم، چون پایان نامه ام هم آن جا بود. به اصرار یکی از دوستان به آن جا رفتم و از ۱۴ فروردین ۷۲ استخدام شده و وارد انیمیشن شدم. پیش از این هیچ انیمیشنی کار نکرده بودم. در آن جا کامپیوتر و نرم افزارهایی که می توان با انیمیشن کار کرد آموزش می دادند و ما حدود ۱۳ نفر بودیم که می توان گفت حدود ۹ نفر از آن جمع در حال حاضر هنرمندان بسیار معروفی در زمینه انیمیشن هستند، مانند امیر محمد دهستانی که مجموعه داستان پیامبران را دارد، ایلا سلیمانی که به عقیده من بهترین انیماتور در سینمای ایران در زمینه سه بعدی محسوب می شود. انیمیشن از آن پس کار حرفه ای و درآمد اصلی من شد. ولی در کنار انیمیشن همیشه کاریکاتور هم کار می کردم و تا مدت ها که انیمیشن از تلویزیون پخش می شد، کسی نمی دانست انیمیشن ها را من ساختم، چون همه من را به عنوان کاریکاتوریست می شناختند.
ساخت میان برنامه های راهنمائی و رانندگی چگونه آغاز شد؟
پیش از این من انیمیشن بابا برقی ها رو ساخته بودم. راهنمائی رانندگی در زمان ریاست آقای قالیباف در نیروی انتظامی و سردار انصار رئیس راهنمائی رانندگی پیشنهاد ساخت انیمیشن راهنمائی رانندگی را برای فرهنگ سازی به شرکت حور که در آن کار می کردم داد. در واقع ایده اش از آن ها بود.در آن زمان جزئ چهار کارگردان شرکت بوده و به دلیل این که همه می دانستند عاشق ماشین بوده، به من پیشنهاد نوشتن ایده و فیلم نامه را دادند و بسیار کار رونق گرفت. حدود یک سال و نیم کار انیمیشن ساختم. در شرکت کارگردان بودیم که اگر پیشنهاد کاری می شد، هرکس دستش خالی بود یا توانائی بیشتری روی موضوعی خاص داشت، ساخت آن را برعهده می گرفت. موضوعاتی به این شکل که طنز هم بود به من می دادند چون کاریکاتوریست هستم و روحیه طنز من نسبت به دوستان دیگر بیشتر بود و آدم شوخ طبعی بودم به من می سپاردند. مثلا به آقای دهستانی موضوعات جدی و مذهبی داده می شد و آقای فرخ یکدانه تیزر محصولات را کار می کرد.
شخصیت های داود خطر و سیا ساکتی چگونه و با چه هدفی خلق شد؟
از همان زمان که سفارش ساخت داده شد سیا ساکتی و داود خطر خلق شد. ما یک سری کاراکتر می خواستیم که برای مردم ملموس باشند، مثل سیا، داود،بهاره، بابای بهاره….تا یک سال و نیم کار کرده و ۴۵ قسمت برای راهنمائی رانندگی ساختم، اما بعد از آن به نوعی مرا کنار گذاشتند و به بچه های دیگر کار داده شد.
علت کنار گذاشتن شما از شرکت حور چه بود؟
من خیلی دوست داشتم کار کنم، چون کاراکترها و فیلم نامه برای من بود، اما گویی دیگر من را نمی خواستند به دلیل این که مشخص می شد که انیمیشن ها که از شرکت حور خارج می شد، توسط عظیمی ساخته می شود. مدیریت می گفت این اثر شرکت حوره و از نظر خودش درست بود.همان زمان اوج جایزه گرفتن من در کاریکاتور بود. حدود ۹۱ جایزه دریافت کردم که از این میان ۲۹ جایزه بین المللی از کشورهای مختلف بود. هنگام مصاحبه به عنوان کاریکاتوریست همه متوجه شدند که خالق سیا ساکتی، داود خطر…… هستم، شرکت از این موضوع خوشش نیامد و تصور داشتند که چون همه متوجه شدند کارها را عظیمی ساخته به او مستقیما سفارش کار می دهند، در حالی وی در شرکت کار می کند. خیلی افراد به من می گفتند راجع به این مسائل صحبت نکن ولی گوش نمی کردم، چون مبلغ زیادی دریافت نمی کردم و بیشتر کار جنبه معنوی داشت. در ۴۵ قسمت کار برای راهنمائی رانندگی در یک سال و نیم ۱۰ میلیون هم دریافت نکردم،درآمد کم بود و کارمند یک شرکت بودیم. بنابراین به کسانی که با من همکاری داشتند پیشنهاد ساخت و کارگردانی دادند و خیلی از انیمیشن ها که چند سال پیش پخش شد کار من نبود ولی از کاراکتر من استفاده می شد.
از ایده شکل گیری ساخت تهران ۱۵۰۰ که از شهرداری شروع شد بگوئید؟
اواخر سال ۸۶ به شهرداری تهران پیشنهاد ساخت یک انیمیشن سینمائی را در تهران و زمان حال دادم، چون قرار بود شهرداری تهیه کننده باشد. به من پیشنهاد ساخت آینده تهران شد که بسیار جذاب به نظر رسید. قصد من از ابتدا این بود که در اولین فیلم سینمائی از بازیگران معروف بهره ببرم ، به دلیل این که تا قبل از من چند فیلم انیمیشن سینمائی ساخته شده بود که یا اکران نشده بود و یا بعضی ها مورد استقبال قرار نگرفت. زمانی که ما شروع کردیم، فیلم خورشید مصر، جمشید و خورشید و… بود ولی متاسفانه خورشید مصر اکران شد و به آن سالن ندادند و اولین بار در یک سالن اکران شد که دیده نشد، علی رغم این که فیلم خوبی بود. با آگاهی به این موضوع ششمین نفری بودم که قصد ساخت انیمیشن سینمائی داشتم و می خواستم فیلم را مردم ببینند و جدی بگیرند. استفاده از صدای بازیگران در فیلم های خارجی وقبل از من استفاده شده بود، بنابراین تصمیم گرفته از چهره بازیگران نیز برای اولین بار استفاده کنم. با امیر مسعود علمداری که فیلم نامه نویس انیمیشن و مدیر مسئول مجله پیلبان (تنها نشریه تخصصی) بود به نوشتن فیلم نامه پرداختیم . سپس آقای ابوالحسنی (تهیه کننده خصوصی) کار را برعهده گرفت و شهرداری که نقش حمایت کننده را داشت و پول داده بود تا کار شروع شود کنار رفت و کل کار برای ابوالحسنی شد. همان زمان با چند جشنواره خارجی و افرادی که در زمینه انیمیشن فعالیت داشتند، به خصوص چینی ها در ارتباط بودم. همه عوامل فیلم می توانست چینی باشد، چون هم ارزان می شد و هم کیفیت کار بهتر می شد، به دلیل این که بسیار حرفه ای بوده و سابقه فعالیت داشتند، ولی اصرار داشتم عوامل ایرانی در فیلمی که می ساختم حضور داشته باشند.بنابراین ۶ سوپروایزر از کسانی که حرفه ای و از هم دوره خودم بودند، انتخاب کردم تا در کنار من به عنوان دستیار کارگردان حضور داشته باشند. راستش من به نسل جدید خیلی اعتقاد ندارم که کار را به آن ها بسپارند.
بر چه اساسی این نوع قصه با این روایت در قالب انیمیشن را انتخاب کردید؟ آیا امکان داشت قصه دیگری را داشته باشید؟
می خواستیم یک قصه ساده و ایرانی داشته باشیم تا مجموعه ای از سلیقه ها و علائق مردم ایران در آن باشد. مردم ما عاشقی، دعوا،لات بازی، قطب عشقی…. را دوست دارند. به بازار بین المللی فیلم فکر نکردم و می خواستم برای مردم ایران ساخته شود. یکی از نقدهایی که به من می شود به خاطر فیلم نامه است می گویند کاش فیلم نامه مثلا این گونه بود. قصه ما خیلی خوب بود، من به عنوان کارگردان در پرداخت قصه اشتباه کردم و آن چه باید اتفاق می افتاد درنیامد و خسته کننده شد. ولی اگر دوباره بخواهم تهران۱۵۰۰ را بسازم همین قصه را انتخاب می کنم ولی به نوعی دیگر. در واقع چون تجربه اول ما بود و تا حالا کارهای کوتاه ساخته بودم. شاید قرار باشد ایراد یک سکانس و پلان را اصلاح کنید، ولی چون زمان بر است و چهار ماه طول می کشد، دیگر گاهی مجبور می شوید بی خیال شوید.
گروه انیمیشن سازی فیلم تحصیلات آکادمیک در زمینه انیمیشن داشتند؟ آیا برای ورود به این کار باید تحصیلات آکادمیک داشت؟
از میان ۲۵۰ نفر که تهران ۱۵۰۰ را کار می کردیم، فقط آقای فائز علیدوستی که در کانادا زندگی می کند لیسانس گرافیک و فوق لیسانس انیمیشن داشت که طراحی لباس را برعهده داشت. در واقع هیچ کدام تحصیلات انیمیشنی نداشتند، در حال حاضر در حرفه شما و حتی کارگردانی بسیاری از افراد تجربی کار می کنند. البته خیلی از افراد گروه نقاش طراح بودند و بالاخره هرکسی که در کار ما بود هنری محسوب می شد. به مدل سازی انیمیشن کامپیوتر علاقه داشتند و یا در خانه کار کرده و یا کلاس بیرون رفته بودند همه به شکل تجربی کار می کردند.
آیا مخاطب شما در تهران…. بزرگسالان است؟
بله برای سنین نوجوان به بالاست و برای کودک نیست. دوست داشتیم بزرگسالان و کسانی که پول در جیب دارند، بیایند فیلم را ببینند. اما در فیلم بعدی می خواهم برای کودک فیلم بسازم، یعنی موضوع فیلم به کودک ربط دارد ولی همانند فیلم های انیمیشن خارجی خانواده و هر سنی می تواند فیلم را ببینند
تاریخ گفتگو: اردیبهشت ۹۲

لینک کوتاه: http://mona-karimi.ir/aECGV

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.