ماهنامه فرهنگ و سینما

یادداشت فیلم فرزند چهارم

فیلم سینمایی فرزند چهارم

تصویر انسانیت در آن سوی مرزها
وحید موسائیان فارغ التحصیل تئاتر از دانشکده هنر و معماری، فیلم سازی را از سال ۱۳۶۵ در سینمای جوان خرم آباد آغاز نمود و پس از ساخت چندین فیلم کوتاه و مستند، اولین فیلم بلند خود را با نام آرزوهای زمین در سال ۱۳۸۰ تولید نمود و موفق به دریافت جوایز ویژه هیئت داوران از جشنواره مسکو و جایزه شرکت کداک گردید. وی خالق آثاری چون خاموشی دریا، تنهایی باد، خانه روشن، ایستگاه همین جاست، گوشواره، سرزمین گمشده،گلچهره…و فرزند چهارم است. فرزند چهارم تازه ترین ساخته موسائیان که تهیه کنندگی آن را نیز خود بر عهده دارد، تولید بنیاد سینمائی فارابی با مشارکت جمعیت هلال احمر است که بیش از ۹۰ درصد صحنه های فیلم در کشور سومالی می گذرد که شرایط حاکم بر کشور سومالی به لحاظ امنیتی و گرفتن بیماری های مسری خطرناک به گونه ای بوده که شرایط سخت تری را برای عوامل به همراه داشته است. فیلم توانست به بخش مسابقه جشنواره سی و یکم فیلم فجر راه یابد و نظر مخاطبان را از جهات متفاوتی جلب نماید .
یکی از حاشیه های خبرساز تولید فیلم، حادثه سقوط هواپیمای حامل کارگردان و عوامل به هنگام بازگشت از سومالی بود که خوش بختانه خسارت جانی در پی نداشت و دیگر آن که عوامل قبل از عزیمت به آفریقا برای ادامه فیلم برداری، بخشی از دستمزد خود را به زلزله زدگان آذربایجان شرقی سپردند تا توسط مجری طرح به دست آذری ها برسد که شاید مهر تائیدی بر عقیده عوامل برمحتوای این فیلم دارد. لازم به ذکر است که نسخه حاضر شده فیلم برای اکران عمومی نسبت به نسخه جشنواره کوتاه و کامل تر شده و طراحی پوستر آن نیز به عهده بهزاد خورشیدی می باشد. قرار است با توجه به پتانسیل مناسب محتوای فیلم، برنامه ریزی هایی برای اکران در سطح بین الملل صورت پذیرد. فیلم روایتگر(رویا) زن سوپراستاری است که دل زده از دنیای بازیگری و بنا به دغدغه شخصی و علاقه به عکاسی، قصد سفر به سومالی می کند و مسعود نیز کارخانه دار ورشکسته تولید کفش است که به بهانه بردن کفش برای مردم سومالی و بازگرداندن برادر همسرش (ابراهیم) که چند سالی است در سومالی به فعالیت پزشکی مشغول است، عازم آفریقا می شود و هر دو طی این سفر ماجراهایی را پشت سر می گذرانند که بخش عمده روایت فیلم را تشکیل می دهد. قرار است مخاطب با دو شخصیت عازم آفریقا شود تا شاهد وقایعی از قبیل فقر، قحطی، جنگ و درد مردمان سومالی در قالب داستانی مستحکم باشد، که متاسفانه فیلم از بی بهره بودن قصه ای پررنگ رنج می کشد. وجه مستند گونه بودن کار نیز با توجه به بستر انتخاب شده برای فیلم، یعنی جامعه دردمند آفریقا بیشتر به چشم می آید که بیشتر مستعد یک فیلم کوتاه جلوه می کند. رویا که درصدد عکاسی برای دل خودش است، درگیر شرایط بحرانی ناشی از جنگ می شود ، بنابراین رویکردش تغییر کرده و ماجراجویانه و با شجاعت وارد صحنه های خطرناک تیراندازی و درگیری می شود و علاوه برثبت این لحظات ، نقش یک امداد رسان را برعهده می گیرد. مسعود نیز به لحاظ تفاوت با رویا در نیت عزم به این سفر، از همان ابتدا آگاهانه و به عنوان یک خیر و امدادرسان برای اهدای کفش ها و البته بازگرداندن ابراهیم ونجات جانش در بحبوحه جنگ تلاش می کند، در حالی که خود داوطلبانه در به اوج رسیدن قحطی و جنگ با تهیه برنج و حبوبات برای مردم گرسنه با آنان همراه شده و برایشان غذا فراهم می کند. صحنه های تعقیب و گریز مسعود و رویا حس همذات پنداری تماشاگر را به شکلی ملموس ایجاد می کند. قهرمانان جمعی پس از گریز و سرگردانی در بیابان، با زن و چهار کودک پنهان شده در آلونکی روبه رو می شوند که حتی آبی نیز برای رفع عطش ندارند. بنابراین رویا از آب مختصر و بیسکویتی که به همراه دارند به کودکان می دهد، پس از خوابی ناشی از خستگی مفرط، متوجه جا گذاشتن کودک شیرخواره توسط زن آفریقایی می شوند. گویی مادر رویا را لایق نگهداری از کودک خود دیده است. رویا فرشته نجات شیرخواره ای بی قرار می شود و کودک به طرز معجزه آسا و عجیبی از رویا شیر گرفته و آرام می شود وسپس رویا او را با خود به ایران می آورد. با درک اشاره فیلم ساز به تصویرگری وجدان بیدار انسانی در واکنش به گریه کودکی از گرسنگی، باید پذیرفت که باورپذیری این عمل(شیر دادن به کودک) مستلزم ارائه اطلاعات بیشتر درباره عقبه شخصیت رویا بود تا عمل وی برای تماشاگر منطقی تر جلوه کند. فارغ از ضعف ها و قوت های فیلم ، باید دانست که سخن فیلم حدو مرز نمی شناسد و فیلم ساز به خوبی توانست از عهده بیان مفهوم ارتباط انسانی برآید. هم چنین با اذعان به مقوله جنگ داخلی که همواره خطر و مصیبت های جبران ناپذیری را متوجه زندگی مردم می کند، این بار مخاطب برای دقایقی توانست در کنار درگیری ضد انسانی و صحنه های قابل تامل و وحشتناک فیلم، شاهد روابط انسان دوستانه ای عده ای باشد که سربلند از این بحران بیرون می آیند، حتی اگر پایان آن به تلخی مرگ مسعود و شیرینی نجات و زندگی دوباره کودکی باشد…
شهریور ۹۲

لینک کوتاه: http://mona-karimi.ir/5n1pn

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.