ماهنامه فرهنگ و سینما

گفتگو با محرم زینال زاده


سینمای ترکیه مرا بیشتر می شناسد تا سینمای خودمان
محرم زینال زاده حرفه بازیگری را سال ها پیش با فیلم سینمایی بای سیکل ران به صورت حرفه ای آغاز کرد اما دیگرتجربه این نقش و موفقیت برایش تکرار نشد . نزدیکی او به کارگردان بای سیکل ران موجب شد تا حرفه کارگردانی را تجربه کند. وی هم چنین سابقه کارگردانی ،بازیگری در تاتر رادارد و حاصل تجربیات فیلمسازی او فیلم سینمایی حسرت دیدار، مرد ناتمام ،ای پارا ، ساز ستاره است. فیلم مرد ناتمام او توانست در سیزدهمین جشنواره فیلم فجر (سال ۱۳۷۳) نامزد سیمرغ دریافت بهترین کارگردانی شود. با او به گفت و گو می نشینیم تا از سابقه فعالیتش از دیروز تا امروز جویا شویم.
ورودتان به دنیای هنر از چه زمانی بود و چگونه با دنیای تاتر آشنا شدید؟
ما با لالایی مادران وارد دنیای هنر می شویم، زمزمه مادرانه که در گوش ما می خوانند و نمی دانند نطفه نگاه به هستی را زمزمه می کند و ما ناخوداگاه به صداها و کلام واکنش نشان می دهیم. من با شعر وارد دنیای هنر شدم. در مقطعی اشعار فردی مرا به شدت شیدای شعر کرد و محتوای آن مرا تحت تاثیر قرار داد. سعی کردم همانند او شعر بخوانم. سال ۱۳۴۵ در سن ۱۶ سالگی کارم را با شعر آغاز کردم. آن زمان در میان دبیرستان ها مسابقه دیکلمه(فن بیان) برگزار می شد که حضور پیدا می کردم و به این شکل به دنیای تاتر نزدیک شدم، اما جسارتم در زمینه تاتر طوری بود که تلاش کردم در اولین تجربه تاتری به عنوان کارگردان حضور داشته باشم. در سن ۱۸ سالگی در شهر خوی(آذربایجان غربی) نمایشنامه بیضایی به نام پهلوان اکبر نمی میرد که ۱ ماه روی صحنه بود کارگردانی کردم. در این شهر مذهبی تم خاص نمایش به شدت مورد استقبال قرارگرفت که از آن پس بنیان گذار گروه راهیان تاتر شهرم شدم و ۸ نمایش دیگر از آن جمله خودکشی انتوان چخوف ، چشم در برابر چشم غلامحسین ساعدی، حر دکتر علی شریعتی، چگونه گالیله عالیجناب گالیله می شود نوشته مرحوم نادر ابراهیمی و…. را روی صحنه بردم. آن زمان با شور و شوق جوانی و دغدغه فرهنگی وارد دنیای نمایش شدم تا این که توانستم در تهران وارد انستیتوی هنر شوم. در مقطع کارشناسی هنرهای نمایشی تحصیل کردم و هم زمان با پایان تحصیلات در ایران انقلاب شد
پس از انقلاب به فعالیت در تاتر در شهر خودتان ادامه دادید؟
بله به عنوان کارشناس فرهنگ و هنر به آذربایجان برگشتم و در کنار فعالیت در زمینه نمایش، دبیر ادبیات اموزش و پرورش شدم تا سال ۱۳۶۰ که با یک عقبه نمایشی به تهران آمدم. در سال ۱۳۶۳ نمایشی با نام دیوارها سخن می گویند کار کردم که در جشنواره تبریز آیت الله مدنی برنده هیئت داوران شد و در بخش نگاه ویژه چهار دیپلم افتخار دریافت کرد. نمایش کمدی دولارته به نام تصادف در تالار مولوی در نخستین جشنواره تاتر دانشجویان کشور به روی صحنه بردم که به عنوان کارگردان برتر و دو بازیگرآن به عنوان بازیگران برتر انتخاب شدند. سپس به عنوان کارشناس هنر در معاونت پرورشی آموزش پرورش مشغول شدم و طرح هنرهای نمایشی کشور را در مقاطع تحصیلی طی چهار سال در اردوی رامسر برگزار و ضبط کردیم. هم زمان وارد سینما شدم.
با توجه به سابقه تاتری که داشتید ورود به سینما چگونه برایتان اتفاق افتاد؟
سال۱۳۶۴ با دعوت حوزه هنری و تعدادی از اساتید از تعدادی از بازیگران گزینش به عمل آوردند. از آن تعداد قرعه به من خورد و برای فیلم گذرگاه شهریار بحرانی، حماسه دره شیلر،بایکوت انتخاب شدم، اما در دو فیلم توانستم بازی کنم. در فیلم دست فروش با محسن مخملباف آشناشدم و دیدگاه نزدیک ما در گفتمان به یک زایش رسید. در آن مقطع زمانی مثل دو نیمه سیب بودیم که پس از آن فیلم بای سیکل ران را برایش بازی کردم. با آن فیلم رابطه انسانی ما بیشتر شکل و معنا گرفت و دستیار وی در فیلم عروسی خوبان شدم. حدود ۱۰ فیلم دستیاری کردم و سال ۱۳۷۱ اولین فیلم سینمایی ام را ساختم.
از تجربه و خاطره بازی در بای سیکل ران بگویید!
هر بازیگری در زندگی حرفه ای اش نقطه عطفی دارد. شاید نقطه عطف شخص من بازی در این فیلم باشد. حدود ۲۵ سال از بازی در آن فیلم گذشته اما هنوز در داخل و خارج کشور مرا با آن نام می شناسند. حیرت انگیز است که از نسل جوان و نسل من هم چنان این شخصیت را به یاد دارند. چون همه چیز آن فیلم از کارگردانی، فیلمنامه، بازیگر، طراحی صحنه و….. درست انتخاب شده بود و عوامل زحمات بسیاری کشیدند. موزیک و لباس افغانستان را درآوردند و ما۲۵ روز در میدان جلفای اصفهان، ۱۵ روز در پاکستان در کشوری متفاوت و بی نام و نشان فیلم ساخته شد. طبق برنامه ریزی همه پلان های فیلم یک برداشت بود و هیچ پلانی دو برداشت نبود، چون مدیریت فیلم به دست کسی بود که با یک نگاه حرف می زد. وقتی نقش را برایم گفت که مردی است که همسرش بیمار بوده و او به خاطر همسرش هفت روز و شب رکاب می زند احساس کردم من همان آدمم و من هم به خاطر عشقم حاضرم این کار را بکنم و درست در ایفای نقش راهنمایی شدم. فیلم در زمان خودش با پول کم ساخته و چهار برابر فروخته شد. توانست بازارهای جهانی را طی کند و در ترکیه همه مرا با این نقش می شناختند و فیلم را گاهی دوباره پخش می کنند. مرحوم خسرو شکیبایی در فیلم سینمایی هامون درخشید که امیدوارم این اتفاق مبارک برای بسیاری از بازیگران بیفتد .من بازیگران بسیاری می شناسم که در ۱۲ فیلم نقش اول داشتند اما اگر از این در داخل شوند نمی شناسم.
شرط ماندگاری یک فیلم و یک بازیگر دردهه های مختلف چیست؟
روحی که عاشقانه و صادقانه دمیده شده و پختگی شور و عشق است. تا زمانی که به آن روز نرسند امکان ندارد ماندگار شوند.
در طول دوران حرفه ای کار در تاتر و سینما نقش هییت داوران را چگونه دیده اید؟
در اولین فیلم سینمایی که ساختم زنده یاد رسول احدی عکاس بود که به عنوان فیلمبردار او را آوردم. حسین پناهی در نقش موسی بسیار عالی بازی کرد. احدی بسیار زیبا و پرقدرت کار را اجرا کرد. اما این فیلم در هیچ جشنواره ای کاندید نشد. منتقدین سکوت کردند و من نیز سکوت کردم. سپس کانون فیلمنامه نویسان به عنوان بهترین فیلمنامه آن را انتخاب کرد. آیا این حیرت انگیز نیست؟!! حتی مدرسین سینمای ایران مرا به عنوان کارگردان برتر انتخاب کردند. در فیلم بای سیکل ران برای آن نقش ۱۸ کیلو وزن کم کردم و حدود ۳ ماه روی دوچرخه زندگی کردم که باز کاندید نشدم و سکوت کردم. حتی به طنز گفتم هییت داوری فکر کرده من افغانی هستم چون هیچ کدام جسارت پاسخگویی نداشتند. برای نمایش ایلیات در مقطعی منتقدین برای کارگردان، نویسنده ،بازیگر زن و مرد ،طراح صحنه ۳ جایزه می دادند،اما باوجود محتوای سنگین نمایشم هییت داوری سکوت کرد و جسارت ابراز عقیده نداشت. در نهایت برای جشنواره رشد اعلام کردند که متاسفانه اسپانسر عقب نشینی کرد و برنامه عوض شد. گفته شد موضوع را منتفی بدانید و من هم عادت به این کار داشتم و برگشتم. در رابطه با فیلم پسر زشت من جایزه سیمین نقره ای را دادند و برای مستند گمشدگان دیار صفا جایزه ای برای کارگردانی به من داده شد.
شما به عنوان نویسنده و کارگردان فعالیت داشتید چه شد تصمیم به بازیگری گرفتید؟ دغدغه تان و معیارتان برای پذیرفتن نقش در تاترو تلویزیون چیست؟
بازیگری خود را یافتن بود. وقتی حس کردم ارضا نمی شوم به دنیای کارگردانی نزدیک شدم. آفرینش اثر به کارگردان مربوط است. هرچند با هدایت کارگردان و عوامل دیگر بازیگر نیز به آفرینش نقش می پردازد. همه عوامل دست به دست می دهند تا بازیگر بازی درخشان داشته باشد. اما این که در سینمای ما جاویدان باشند و در تاریخ ثبت شوند کم اتفاق می افتد. من هم سعی کردم به شکل گزینشی بازیگری کنم. اگر نقشی را پذیرفتم به دلیل خاص بودن آن بوده و این که مدت زمان کمتری بتوانم حضور داشته باشم ، همیشه سعی کردم نقش های متفاوت را تجربه کنم. نقشی که دوست داشته باشم با تمام وجود تلاش می کنم که در آن حضور داشته باشم و به آفرینش آن کمک کنم. وقتی با کارگردانان متفاوت صحبت می کنم و به اندیشه مشترک با آنها برسم همکاری می کنم. اما اگر دنیا و افکار کارگردانی با من متفاوت باشد و به هم زبانی با او نرسم سعی میکنم عذرخواهی کنم و به پروژه نروم. همدلی و همزبانی با فیلمساز برایم مهم است.
وضعیت تاتر امروز و پیش از انقلاب چه تفاوت هایی کرده است؟ چرا خودتان در تاتر کم کار هستید؟
وقتی ۱۸ ساله بودم و قرار بود نمایش پهلوان اکبر نمی میرد بیضایی را کار کنم ،نامه ای به مدیر آموزش و پرورش نوشتم که دانش آموز هستم و می خواهم این نمایش را کارگردانی کنم، خواهشمندم به من سالن بدهید!! مدیر به من نگاهی کرد و گفت چقدر پول لازم داری؟ به پول آن زمان گفتم ۳ تومان و او قبول کرد. به من سالن دادند و آن نمایش را سال ۱۳۴۷ کارگردانی کردم . آن زمان نمایش ها به این صورت شکل میگرفت. در شهرستان یک نفر که کمی داناتر از بقیه گروه بود پیش قراول میشد و گروه را جمع میکرد و نمایش اجرا می کردند. تاتر یک شوریدگی دارد که همه با عشق می آیند و به دنبال پول نیستند و نیت معنوی کار بیشتر از نیت مادی آن است. امروز نیز تغییری نکرده و به همان شکل است. به شدت تاتر را دوست دارم ،اما چون زمان بر است نزدیک آن نمی شوم. آخرین نمایش من بازی در بانوی خیال به کارگردانی محمد پرویزی بود که در تالار وحدت اجرا کردم و آخرین کارگردانی نمایش ایلیات اهل ولایت لالیات در سال ۱۳۷۲ در تالار چارسو بود. حدود ۸ سال پیش سعی کردم کاری را شروع کنم که ریشه در ادبیات آذربایجان داشت، اما چون پاسخ طولانی شد خودم فاصله گرفتم و احساس کردم نیازمند این پاسخ نیستم.
تفاوت مدیوم تلویزیون و سینما را در چه می دانید؟ کدام برایتان اولویت دارد و چرا در تلویزیون شما را نمی بینیم؟
در تلویزیون بازیگر به نوعی دستمالی می شود، چون سیستم دیجیتال است و فیلمساز می گوید پاک می کنیم ودوباره می گیریم. درواقع تلویزیون به شکل سردستی کار می کند و در میز مونتاژ شکل می گیرد. بسیاری از فیلم ها و سریال های مرده سر میز مونتاژ جمع می شود، اما ارزش و قدرت بازی در سینما بسیار متفاوت است. کارگردان سینما برای یک پلان که می گیرد ارزش قایل است. گاهی برای دو پلان که می گیرد همه وقتش را می گذارد تا بازیگر آن را به خوبی ایفا کند حتی اگر درذاتش بازی نباشد سعی میکند به شیوه های مختلف تاثیر گذاری خودش را داشته باشد. بازیگر سینما نقش را در خود پرورش می دهد. به همین دلایل یک بازیگر ۲۵۰ میلیون دلار بابت بازی در یک فیلم سینمایی می گیرد. هیچکاک دوربین جدید امروزی را نداشت ،بلکه اندیشه اش فیلم را می ساخت و روح ماجرا مهم است.
ارزیابی شما از فیلمنامه های امروز در مقایسه با سالها پیش چیست ؟
اساس سینما در فیلمنامه است. وقتی فیلمنامه درست نوشته شود و منحنی درام و کشش درست اجرا شود تهیه کننده و کارگردان به آن معتقد باشند و همان را ضبط کنند به طبع نتیجه اثربخش تر از زمانی است که دخل و تصرف در آن صورت گیرد. وقتی تهیه کننده و کارگردان دخل و تصرف نماید اثر ناهمگون می شود. گاهی در آثار بزرگان می بینیم که در فیلمنامه و نوشته ها چسب می زنند و می گویند از نوشته خارج نمی شویم. حتی گاهی شرایط برای کارگردانان آنقدر سخت بوده که فیلمنامه را بوسیده و کنارگذاشته و گفته براساس توانمندی فیلم می سازم و یا فیلمنامه ای نبوده و کارگردان بر مبنای یک ایده فیلم ساخته است. کارگردانانی نیز بودند که یک ماه تمرین کردند تا مثلا۵ روز فیلمبرداری کنند. به تعداد کارگردان ها و نویسنده های جهان نگاه های متفاوتی وجود دارد.
گاهی فیلمنامه نویس خود کارگردانی کارش را بر عهده می گیرد چون اشراف بیشتری به آن دارد!
گاهی تهیه کننده حرف اول را می زند تا نویسنده و کار گردان و در دنیا هم این گونه است. تهیه کننده فلان ایده را می پسندد و می گوید به فلانی بدهید بنویسید که این هم شیوه ای است. مدیریت صحیح کارگردان و خروجی کار مهم است. وقتی کارگردان بر کار حاکم است و دقت نظر دارد بنابراین به فیلم جان داده و آن را به باور می رساند. قضاوت نهایی با تماشاگر است که بفهمد خطا کرده یا نه! اگر خطا کرده باشد دست برایش نمی زند تا خودش راپیدا کند و فیلمساز با خود بگوید خطای من در کجاست؟ و آن خطا را جبران کند. بسیاری از کارگردانان بزرگ این اتفاق برایشان افتاده و خانه تکانی روحی کردند و بعد از آن فیلم بی نظیری ساختند و یا گاهی فیلمسازی فیلمی در اوج ساخته که هرگز تکرار نشده است.
در صحبت هایتان اشاره ای به نظر و دیدگاه منتقدان داشتید. نظرتان را درباره نقد فیلم و جامعه منتقدان بگویید!
هنوز با هیچ منتقدی وارد گفتمان نشدم برای این که باور من این است که همیشه حب و بغضی وجود دارد و در آغاز کلام این حس در انسان به وجود می آید. به نظرم هرفیلمی ساخته می شود یک معجزه بزرگی رخ داده و این نگاه مثبت من است .منتقدان همواره شمشیر می کشند و فیلمساز را با طناب دار به مسلخ می برند. چرا؟!! منتقد از بیرون گود حرف می زند ، خودت وارد گود شو تا بگویم. منتقدان بسیار خوب می توانند با واژه ها بازی کنند و کارگردان را در موقعیت های حاد اخلاقی و کنش های متفاوت بیندازند. من نقدی را دوست دارم که راهی را به نمایش بگذارد تا فرد را به باروری برساند. برای فیلم دیوانه ای از قفس پرید در خارج از کشورچند شکل نقد خواندم که از نگارش منتقدین خارج از کشور لذت بردم که بسیار تخصصی و زیبا نوشته بودند. اما در ایران در نطفه فیلم را خفه می کنند. کارگردان نامدار سر صحنه فیلمی آمده همه به احترام بلند شدند، فردای آن روز منتقدین نوشتند این فیلم ماحصل حضور کارگردان است، این چه معنایی دارد!!؟
یادتان می آید نقدی برای فیلم شما نوشته شده باشند که دلگیر شده باشید؟!
فیلمی به نام ساز و ستاره در سال ۱۳۷۱ ساختم که فیلمی خاص بود و اکران نشد. یکی از نویسندگان مجله فرهنگ و سینما مرا به طنز کشیده بود. باید اول فکر کرد، فیلم را خوب دید و بعد معنا کرد و نوشت.
وضعیت سینمای امروز را چطور می بینید؟
برایم مهم است که وقتی پای کلام و گفتگو با اهل قلم می نشینم اهل قلم درد قلم را بدانند و بتوان به یک هم زبانی و همدلی رسید. این مهم ترین نگاه من به خبرنگار است که پای سینما و فیلم می نشیند، نظر می دهد، فیلم را نقد می کند و خالص را از ناخالص در می آورد. در طول سه دهه حیات سینمایی ام کمتر این گونه دیدم و به همین دلیل زور ندارم. در سی و اندی سال اهل سینما هنوز نمی دانند چگونه هماهنگ کنند و کارت به فیلمسازان و سینماگران بدهند. این یک درد است. دیگر آن که در وادی سینما باید کالبد شکافی کنیم که کجا بودیم و به کجا می خواهیم برویم؟! سینمای ما به شدت اخلاق گراست و عوام پسند شده است. ازیک منظر می توان گفت سینما صنعتی است که چرخه حرکتی آن بستگی به عوامل دیگر دارد اما در زات خود یک فکر و تفکر حاکم بر اینهاست. این که آن فکر چگونه زایش می کند و به عمل می آید که مهم ترین بخش فرهنگی ماست. باید دید چقدر به آن وجه بها داده ایم؟!! گاهی می بینم فیلم هایی پخش می شود که با خود می گویم آیاتاثیری در فرهنگ جامعه داشته است؟ هر چند به سینما نمی روم و فیلم ها را به شکل دیگر که در شبکه های دیگرپخش می کنند می بینم.
چرا به عنوان فیلمساز بازیگر کهنه کار که خودتان عضوی از سینما هستید به سینما نمی روید؟
از زمانی که حق در سینما در بخش داوری خورده شد و مدعی شدم که داورها پاسخگوی این حق خواهی من شوند و سکوت کردند سینما نرفتم. به ناحق شاهد بودم که بازیگری شایسته جایزه بود اما حتی کاندیدا نشد به همین دلیل حضوردر سینما را بوسیدم و کنار گذاشتم. فکر کردم اگر نباشم رنج کمتری می کشم. شخصا با هییت داوری در مواقع مختلف به گفتمان نشستم و اعتراض کردم که چرا به آن بازیگر جایزه ندادید در حالی که حقش بود! گفتند :نپرس و حتی جسارت پاسخ نداشتند. متوجه شدم سیستمی بر داوری حاکم است که باورهای من را به هم می ریزد. جشنواره آیینه تمام نمای فعالیت سالانه یک کشور است. هر چه پربارتر، منظم تر اجرا شود ، غنی و تاثیرگذارتر می شود. سینمای ایران در بخش بین الملل جایگاه ویژه ای دارد و به شدت به سینمای ایران احترام می گذارند و این به دلیل همان افرادی است که درد را می شناسند. هیچ کدام برای تجارت و کسب درآمد نبوده است. سینمای ما به شدت معنوی ، اخلاق گرا،شاعرانه، ساده بوده و امید در آن وجود دارد که این ویژگی ها سینمای ایران را مهم و ارزشمند می کند. امیدوارم مدیران فرهنگی ما به آن تفاهم فکری برسند و زیبا و غنی این جشنواره را برپا کنند.
صحبت از هییت داوران در چند سال برپایی جشنواره فیلم فجر شد!! آن زمان داوران برچه مبنایی اثری را شایسته جایزه می دانستند؟
ارزش یک جشنواره به هییت داوران مربوط می شود و بر مبنای تخصص و توانایی انتخاب می شوند. از هر صنفی یک نفر انتخاب می شود و پای قضاوت می نشیند. دورادور شاهد بودم که هییت داوری گاهی فیلم را ندیده و گفته فیلم را جلو بزنند و من گفتم دست نگه دارید !!! حق ندارید فیلم را به سرعت جلو ببرید چون کارگردان، نویسنده ، تهیه کننده ممکن است بگوید چرا فیلم من رد شد؟ می توانید پاسخ دهید؟ دوستان فقط نگاهی به من کردند. همیشه سعی کردم اگر در بخش انتخاب هستم به درستی پای قضاوت بنشینم و وظیفه ام را درست انجام دهم تا وجدان راحتی داشته باشم. به بضاعت و اندازه خودم تلاشم را کردم و شاید عنصر کوچکی از فرهنگستان هنر این سرزمین باشم.
آشنایی با بهروز سبط رسول چگونه اتفاق افتاد؟ درباره فیلم سکوت یک ترانه که نویسندگی آن را بر عهده داشتید بگویید!
زمانی که با بهروز سبط رسول آشنا شدم احساس کردم همدلی من را می داند و می توانم با او همراه شوم، چون تا با کسی همدل نشوم نمی توانم همراه شوم. ۳ بار با هم گفتگو کردیم و در این گفتمان بیشتر همدیگر را درک کردیم و نوع نگاهمان یکی بود که بسیار مهم است. هردو به سادگی و روان بودن حکایت انسان ها و کمی هم به سیال بودن انسان ها معتقدیم. ایشان ایده خاصی داشتند و دغدغه هایشان برایم مهم بود. دست و پنجه نرم کردن با یوز پلنگ ایران که خودش داستانی مفصل دارد. وظیفه این که حکایت چگونه می تواند جان بگیرد را به من سپرد. چون تجربه خاصی بود سعی کردم با دقت حرکت کنم، هرچند از نظر زمان بندی زمان بیهوده ای نداریم و راههای مختلفی را طی و تجربه کردیم. منحنی درام تعریف خاص خودش را دارد که باید بر مبنای آن کار کرد. پس از آزمودن راهای مختلف راه را انتخاب و پرورش دادیم. به کمک خدا از پس آن برآمدیم که اکنون در حال پرداخت نهایی هستیم . بازبینی نهایی با نظر و اجرای ایشان و نفس دمیدن به متن است که جان می گیرد.
کمی درباره فیلم هویت که درباره بچه های کار است و با ایشان همکاری کردید بگویید!
هویت جنس رئالیستی ناب و ساده دارد. فیلم واقعیتی است تاثیرگذار که ادا ندارد و روح گمشده ای در آن دارد. من آدم تجربه گرایی هستم و به آزمون و خطا معتقدم که باید فیلم را ساخت. در ترکیه فیلم را با همه بی پولی ساختم و خروجی آن را گرفتم. مهم این است که داشته هایت(اعتماد به نفس، خلاقیت، موقعیت) به تصویر کشیده شود. امیدوارم تجربه گران قدری شود و شیوه اجرایی خودش را به مرور زمان پیدا کند و تجربه های متفاوت بتواند دغدغه های خود را جان دهد و پیامش انسانی باشد.
تاریخ گفتگو: فروردین ۹۵

لینک کوتاه: http://mona-karimi.ir/VSt4S

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.